حجت الاسلام و المسلمین سید کاظم طباطبایی

بسم الله الرحمن الرحیم

مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین سید کاظم طباطبائی(زید عزه) رئیس دانشکده علوم و معارف حدیث

آقای طباطبائی: بنده حدود شش ماه پیش از اصل طرح، باخبر شدم. آقای مهدی پور گفتند که برنامه چیست و من خیلی خوشحال شدم؛ چون ما در مباحث فقهی،مشکلاتی داریم که واقعاً حل شدنی نیست و طرح شما، خیلی کار را سامان می دهد؛ ولی به نظر می رسد شما باید کار را از مرجعیت شروع کنید؛ یعنی با آنها هماهنگ تر باشید؛ چون کار شما با ایشان است؛ یعنی باید دو کار را با هم پیش ببرید:

یکی اینکه با مراجع تقلید، تعامل خیلی خوبی داشته باشید. فرستادن بروشور، فایده ندارد؛ به جای آن تعدادی استفتا تهیه کنید.روشن است که پاسخ به استفتا بدون شناخت موضوع نمی شود. بعد چند اشکال جدی در یک جلسه یک ساعته علمی، مطرح شود که نیاز به موضوع شناسی معلوم را نشان دهد.

دیگر اینکه برخی آقایان در دامنه مرجعیت هستند؛ چون بیست سال آینده، خیلی از این مراجع نیستند؛ منتهاالآن حدود بیست – سی نفر در حوزه هستند که پنج – شش نفر از آنها، مراجع آینده خواهند بود. اینها دنبال مسأله، استفتا و شناخت موضوع و احکام هستند؛اینهایک قدمی اجتهادند که باید با آنها ارتباط داشته باشید.

یک مشکل دیگر هم به نظر من می رسدکه گاهی اختلاف فقها، ناشی از اختلاف در شناخت موضوع است.الآن گاهی یک زن و شوهر، هر کدام مقلد یک مرجع هستند؛ مثلاً در بحث وطن، یکی قائل به صحت چند وطنی است، یکی نیست، یکی اقامت سه ماهه را کافی می داند، یکی کافی نمی داند، زن نمازش را تمام می خواند، شوهرش نمازش را شکستهمی خواند یا در ماه رمضان، یکی روزه می گیرد، یکی افطار می کند؛ مخصوصاالآن که مراجع هم زیادند. گاهی هم اشکالاتی در سایت ها مطرح می شود که تنش ایجاد می کند. خلاصه اینکه شناخت موضوع، وظیفه خطیری است.

مسأله دیگر اینکه گاهی اوقات، بحث، سیاسیمی شود؛ مثل جریان رایتل.این مسأله، جلسه چندانی نمی خواهد؛ چون رایتل که حکم نیست، یا مثلاً استفاده از ماهواره، که شما می گویید: استفاده از ماهواره در ایران، حرام است؛ اما در اروپا حلال است؛ چون آنها می خواهند تلویزیون ایران را مشاهده کنند.

دخالت ها در حوزه موضوعات از ناحیه کسانی که تخصصشان نیست یا اصلا موضوع به آنها ربطی ندارد زیاد شده است.نمی خواهم بگویم تشخیص موضوع اصلا بر عهده فقیه نیست. فقیه هم در موضوعات عرفی در مقامِ عرف می تواند نظر خودش را بگوید؛ البته نه در مقامِ مرجع. بنابراین هر کجا وارد شد باید بگوید نظر من این است؛ مثلاًنباید بگوید: سیگار، ضرر دارد، پس حرام است. نباید بگوید: سیگار، حلال یا حرام است؛ بلکه باید بگوید: به نظر من، سیگار حرام است؛ چون همان دکتری که به آن مرجع، این مطلب را گفته، خودش سیگار می کشد؛ یعنی ضرر به نفس را می داند؛ اما یک ضرری است که عرف در آن تسامح دارد و می پذیرد و اعتنا نمی کند.

درباره فتواها، یک بار حکم حکومتی صادر می شود؛ مثلاً می گوید استعمال تنباکو حرام است، معلوم است که حکم سیاسی است؛ مثلاً مرحوم امام فتوا می دهد که استفاده از رادیو تلویزیون در زمان شاه حرام است. این حکم، سیاسی است.

آقای شاکری: یکی از سؤالات ما این است که فقیه در کجامی تواند دخالت کند و درباره موضوع، نظر بدهد؟ آیا فقط در موضوعات مستنبطه یا نه؟

آقای طباطبائی: در موضوعات، چند بحث کلی داریم که باید مد نظر باشد:

بحث مفهوم شناسی و مصداق شناسی را باید از هم جدا کنیم. موضوع یعنی هر چیزی که حکم بی واسطه یا با واسطه بر آن بار می شود و دایره آن خیلی گسترده خواهد بود. تعریف اصولی ها اینجا به کار نمی آید؛ بلکه همه اینها می شود موضوع؛ حتی گاهی یک مفهومی را مطرح می کنید و اینکه آیا این مصداقِ آن مفهوم است یا نه؟ این هم خودش می شود یک موضوع و باید بررسی شود.بنابراین باید به شناسایی تمامی مصادیق این موارد، توجه شود؛ اما یک تقسیم بندی برای موضوعات، این است که برخی موضوعات کاملاً شرعی اند؛ همان که در اصطلاح به آن موضوع مستنبطه می گوییم. سفر، یک مفهومی است که از کلام شارع می توانیم به دست بیاوریم که چه مقدار است. چون شارع اینجا دخالت کرده و قیودی را دخالت داده یا قیودی را برداشته و آمده در موضوع سفر که بعداً می خواهیم قصر نماز را بر آن حمل کنیم، دخالت کرده است. حالا مسیر، یک روز باشد یا هشت فرسخ. این یک موضوع کاملاً مستنبط شرعی است و فقط مجتهد باید بیاید و نظر دهد. یک چیزی شبیه حکم است؛ یعنی اجتهادی و استنباطی است.

برخی موضوعات، کاملاً شرعی نیستند، حالا یا عرفی – شرعی هستند یا کاملاً عرفی.عرفی ها هم گاهی عرفی ساده و گاهی عرفی تخصصی هستند؛ مثل ماهیت پول اعتباری. وقتی با اقتصاددانان رو به رو می شوید – مثل آقای موسویان و آقای احمدعلی یوسفی که در ماهیت پول اعتباری، نظر دارند – این مباحث خیلی تأثیر دارد و فتوا را تغییر می دهد.

در بحث خمس یا ربا، اگر ماهیت پول اعتباری شناخته نشود، احکام،تغییر می کند؛ مثلاً ارزش پول در سال گذشته در مقایسه با امسال  کاهش یافته است. ممکن است ده میلیونِ پارسال شما الآن پانزده میلیون شده باشد؛ ولی ارزشش هشت میلیون شده است. اگر ماهیت پول اعتباری را نشناسید، می گویید چون اضافه شده پس باید خمس اضافه آن را بدهد؛ اما اگر پول را به ارزشش برگردانیم، می گوییم درست است پول اضافه شده است؛ اما ارزشش پایین آمده است؛ پس نباید خمس بدهد؛ چون پولش کم شده است. ارزش پول اعتباری به چیست؟ آیا به این کاغذ است؟ کاغذ که ارزش ندارد.اگر ارزشی که در بازار برایش قائل هستند، ملاک باشد، این فرد نباید خمس بدهد؛ همان گونه که اگر شما ارزش پولتان را رد و بدل بکنید؛ مثلاً ده میلیون گذاشتید در بانک یک سال بعد بانک یازده میلیون به شما می دهد، با توجه به تورم پانزده میلیون پارسال الآن ده میلیون ارزش دارد؛ یعنی بانک، چهار میلیون از پول شما را کاسته است، نه اینکه یک میلیون به شما داده است. اینجا آیا ربا محسوب می شود؟ جایی که کاهش ارزش پول را داریم و تورم داریم، اینجا صدق ربا چگونه است؟

اینها موضوعات بسیار مهمی است. بحث ماهیت پول یک موضوع تخصصی است؛ مثلاً مرحوم تبریزی می گوید پول، همان پول است، چه نقدین باشد، چه چیز دیگر، بعد هم می رسد به اینکه اینها خمس دارد؛ اما برخی سراغ مصالحه می روند؛ چون ارزش پول این فرد واقعاً کاهش یافته است آن وقت چگونه شما می خواهید از او خمس بگیرید؟!

آقای دکتر هاشمیان، فوق تخصص «آی سی یو» است.می گوید: ما 30 نوع مرگ مغزی داریم و بسیار متفاوت است. او در بیمارستان مسیح دانشوری کار می کند.در بحث مرگ مغزی او باید نظر بدهد.

آقای شاکری: با یکی از آقایان درباره مرگ مغزی صحبت می کردیم، ایشان می گفت: مرده آن است که بو بگیرد، پس تا بو نگرفته، مرده نیست و اهدای اجزای بدنش جایز نیست.

آقای طباطبائی: این حرف، عوامانه است؛ اما باید اهل تخصص نظر بدهند.دو نفر از دوستان بنده، هر دو فوق تخصص «آی سی یو» دارند. وقتی با ایشان صحبت می کنیم، دادشان بلند است از غیرمتخصصانی که در حوزه کاری آنها دخالت می کنند. بعضی از موضوعات، عرفی است که عرف باید نظر بدهد؛ مثل تحقیقات میدانی که انجام می دهند و از ده هزار نفر نظر می گیرند و جمع بندی می کنند؛ برخی موضوعات تاریخی داریم؛ مثلاً مجوس چه احکامی دارند؟ ما الآن مجوس را همان زرتشتی می دانیم؛ در حالی که متخصصان ادیان کهن، بین مجوس و زرتشتی فرق می گذارند. اگر فرق می کند احکامش هم متفاوت است. اگر صائبی کتاب داشته باشد یا نداشته باشد، متفاوت می شود. در احکام، مجوسی هایی که در زمان امام باقر(ع) بودند احکامشان چگونه است؟

شخصی متخصص در ادیان کهن است و به 5 – 6 زبان، تسلط دارد. زبان پهلوی را خود زرتشتی ها بلد نیستند؛ اما ایشان بلد است.بحث مُدّ، صاع و زرع، از موضوعات کهن است و اصلاً در تخصص مجتهد نیست که اینها را تشخیص بدهد. باید یک متخصص باشد که وقتی می گوید صاع، بداند که منظور از این صاع، صاع حجازی است یا صاع یمنی؟ بعد این را می خواهیم به گِرَم تبدیل کنیم؛ مثلاً آقای دکتر جواد علی در کتاب «المفصل فی تاریخ العرب» موضوعات جزئیِ مربوط به زمان کهن را بررسی کرده است تا چیزی به دست بیاورد. برخی در این باره تحقیق می کنند؛ اما شما نباید توقع داشته باشید از یک مرجعی که هزار و یک مشکل دارد بتواند صاع را بشناسد. توقع، توقع بیجایی است. خود مرجع هم نباید به خودش این اجازه را بدهد که وارد این حوزه شود. پس موضوعات تاریخی، موضوعاتی هستند که باید اهل تاریخدرباره اش نظر بدهند؛ مثل نبیذ که دو اصطلاح کهن دارد. در روایات اهل سنت معلوم است. بعضی روایات گفتند نبیذ حلال است، بعضی هم آن را حرام دانستند؛ زیرا در گذشته به دو چیز نبیذ می گفتندکه اینها باید از هم جدا شود. پس موضوعات تاریخی غیر از آن گروه هایی است که قبلا گفتیم؛ حتی با موضوعات تخصصی مثل پول هم که گفتیم، متفاوت است؛ یعنی این چهار حوزه را باید کاملاً از هم جدا کنید. یک گروه باید زیر نظر مجتهدان یا همکاران مجتهدان باشند. عرف ساده هم موضوع شناسی اش متفاوت است و باید تحقیقات میدانی صورت بگیرد.رجوع عرف تخصصی، به مجتهدان و عرف عام، غلط است؛ پس باید متخصصان آن فن اظهار نظر کنند.

مقدمه دیگر اینکه شما باید دو کار ظریف و مهم انجام دهید: یکی اینکه چند نفر آدم ظریف، مثل خود آقای فلاح زاده، آقای مختاری، آدم هایی که خیلی دقیق هستند با سه چهار نفر بیایند سه کتاب عروة الوثقی، تحریر الوسیلهو منهاج را از اول تا آخر ببینند. این سه کتاب، هر کدام ویژگی هایی دارد که دو کتاب دیگر ندارند. باید تمامی مواردی که موضوع بودنشان روشن است را جدا کنند و همه مواردی هم که احتمال داده می شود یا مشکوک است، آنها را هم جدا کنند؛ حتی می شود دو سه گروه این کار را انجام دهند. آنچه موضوع محسوب می شودرا استخراج کنند، درباره موضوعات مشکوک هم بحث کنند؛ بعد همه اینها که جمع شد یک گروه متخصص و خُبره، طبق آن چهار گروهی که گفتم، یعنی موضوعات مستنبطه، موضوعات عرفیه عام، موضوعات عرفی تخصصی و موضوعات تاریخی، اینها را از هم جدا کنند. وقتی اینها معلوم شود خیلی راحت تر است تا اینکه سراغ افراد بروید؛ چون هر کسی تعداد زیادی از موضوعاتی را که شما احصا کردید،می داند. من یک فهرست، آماده کرده بودم که نامه شما به دستم رسید. دیدم ۶۰% موضوعاتی را که شما نام بردید در فهرستم آورده بودم. اگر شما این کار را بکنید،یک بانک موضوعات قوی خواهید داشت. مراحل بعدیِ کارتان هم روشن می شود.

آقای شاکری: یک کتابخانه تخصصی داریم که سعی کردیم مجموعه کتبِ مربوط به موضوعات فقهی و حتی استفتائات مراجع و…را جمع کنیم. تعدادی از دوستان، این موضوعات را استخراج، دسته بندی و موضوع بندی می کنند.

آقای طباطبائی: اگر یک گروه تخصصی، روزی یک ساعت هم کار کنند، سه ماهه جواب می دهد و مجموعه ای غنی دارید. حالا اگر کسی بیاید این را کامل کند، این مهم است.در موضوعات فقهی هم بعضی موضوعات به بحث بسیار نیاز دارد.

شما باید موضوعات را اولویت بندی کنید. اولویت بندی یعنی انتخاب مسائلمورد نیاز یا مسائلی که تأثیرگذاری اش بر افراد، خیلی زیاد است؛ مثلاً ربا یا وطن. حد ترخص ازمسائل اولویت دار نیست؛ مثلاً کسی که از قم بیرون می رود، یکی دو کیلومتری قم توقف نمی کند؛ معمولا یا نماز می خواند بعد حرکت می کند یا یکی دو ساعت راه می رود، بعد نماز می خواند. این مسأله غیر از ربا است که نیاز همه مردم است.

بعضی از موضوعات به کار تخصصی نیاز دارد؛ مثلاً برای ماهیت پول باید چندین همایش بگذارید؛ وگرنه با اینکه چهار نفر بیایند درست نمی شود. درست است که آقای موسویان، متخصص ترین فرد اقتصادی حوزه است و با آقای یوسفی 20 سال است که کار می کنند؛ ولیاگر می خواهید درباره ماهیت پول کار کنید، باید جمعی از اقتصاددانان باشند و بحث کنند تا به نتیجه ای برسند. مسائلی که این گونه است، زمان نیاز دارد و سه سال دیگر جواب می دهد. این کارها باید هر چه زودتر شروع شود.

یکی هم بحث وطن است که باید مفهوم امروزی و مفهوم کهنش بررسی شود. یکی از مشکلاتی که الآن هست، بحث چند وطنی است. یکی می گوید: 3 ماه، دیگری می گوید: 6 ماه، یکی گفته بود: ده ماه؛ حالا ایشان با چه معیاری این فتواها را می دهند؟! یا حتی ملاک زوال وطن بودن یا اعراض از وطن چیست؟ آیا اعراض باید صدق کند یا اینکه اعراض، قصدی نیست و قهری است. فرض کنیم اگر یک نفر از قم برای کار به اراک برود و یک دانشجو هم از اراک برای درس به قم بیاید، می گویند آنکه برای کار رفته، آنجا وطنش می شود؛ اما اینکه برای درس خواندن آمده، وطنش نیست!آقای سیستانی می فرماید: اگر حالتِ سفری نداشته باشد، مقیم می شود.معیار این فتواها چیست؟

درباره چند وطنی، نظر برخی، این بود که انسان هر چند وطن بخواهد، می تواند داشته باشد؛ اما بعد نظرشان این شد که بیش از دو وطن نمی توان داشت. چه ملاکی وجود دارد؟ اصلاً این یک مفهوم عرفی است یا غیر عرفی؟

درباره کثیرالسفر هم همین طور است. باید ملاک ها را دید. در گروهی که نمازشان قصر نیست «ملّاح»، «مکاری»و«دشتبان» را داریم. اگر کثیرالسفر، موضوع مستنبط است، یک جور می شود؛ ولی اینکه آیا این موضوع مستنبط است یا نه، محل بحث است. هر کدام از اینها را که گفتیم باید به چه کسی مراجعه بکنیم؟ چون حتی در موضوعات مستنبط هم نظر مجتهد به عنوان فرد خودش ملاک نیست؛ بلکه باید انجمنی از مراجع تشکیل شود ودر مجموع به نظری برسند؛ یکی از مشکلات ما در این دوره، این است که مراجع عظام با هم، مباحثه و گفتگو ندارند و هر کس برای خودش نظری دارد و مقلدان هم تبعیت می کنند؛ درحالی که اگر آقایی می گوید: رایتل حلال است و دیگری می گوید: حرام است؛ ولی اگر دو جلسه با هم بحث کنند، مسأله مشخص می شود.در موضوعات هم که اختلاف نظر است، برای این است که آقا در حوزه مأموریت خودش مورد سؤال قرار نمی گیرد؛ در حالی که در حوزه خودش یا باید استدلال بیاورد یا قانع شود. اگر این اقناع صورت نگیرد فایده ندارد.ملاک بلاد کبیره چیست؟ اصل بلاد کبیره یک بحث دارد، مصداقش هم یک بحث دارد. شهرهایی داریم که توسعه پیدا می کند و بزرگ می شود؛ ولی شهرهایی داریم که با احتساب شهرک های اطرافش، بزرگ محسوب می شود؛ مثلاً کرج، متصل به شهریار و پردیس شده است؛ اما تهران، همه محله هایش با هم است؟ یا موضوع ضرر، ضرری که حکم را بر می دارد کدام است؟ آیا خوف از ضرر، شخصی است یا نوعی؟ ممکن است آدم ترسویی باشم تا سرم درد بگیرد بگویم خوف ضرر وجود دارد و روزه ام را افطار کنم.

درباره بحث مرگ مغزی و گونه های آن، آقای دکتر هاشمیان، مسئول «آی سی یو» بیمارستان مسیح دانشوری می گفتند: حدود سی نوع مرگ مغزی داریم.آقای هاشمیان تعصب مذهبی دارد و در بحث اخلاق پزشکی کار می کرد، خارج از کشور هم زیاد می رود. اومی گفت: سنی ها خیلی درباره مرگ مغزی کار کرده اند.

آیا بحث شهر مکه قدیم و جدید و حدود آن، و بحث رؤیت هلال و رؤیت با چشم مسلح، از موضوعات مستنبط شرعی است یا عرفی یا تخصصی است؟ مسأله روز و شبِ قطبی درکشورهایی مثل سوئد و فنلاند؛ مثلاً ماه رمضان گذشته اینها 21 ساعت روزه بودند.در مسأله نیمه شب، مشکل دارند. زود باید نماز مغرب و عشا را بخوانند که نیمه شب نشود. 15 سال دیگر برعکس می شود، سه ساعت بیشتر روزه نمی گیرند. الآن استفتا کردند که اینها چگونه روزه بگیرند؟ چگونه نماز بخوانند؟ یکی گفته شما طبق نزدیک ترین منطقه ای که روز و شبِ متعارف دارد، روزه بگیرید. دیگری گفته مطابق ایران روزه بگیرید. یکی گفته مطابق مکه، روزه بگیرید. آقایی هم فتوا داده که از آنجا مهاجرت کنید. حالا ملاک روز و شب در آنجا چیست؟اینها جواب مسأله نیست، باید ملاک روز و شب معلوم شود.

یکی از مباحث، مالکیت اَزمانی است که بحث است آیا می شود مالکیت مشاع به مالکیت اَزمانی تعلق بگیرد؟مثلاً 10 نفر منزلی را در مشهد می خرند. کل این منزل در تملک هر کدام از این ده نفر است، منتها در زمان های خاص، به مدت یک دهم سال. مالکیت اَزمانی، یکی از موضوعات جدید است؛ حتی نهادهای بزرگ، ساختمان های بزرگی در مشهد می سازند و هر منزل را به 52 نفر می فروشند که هر کدام در سال، یک هفته بتوانند استفاده کنند.

موضوع غرر چیست؟ مصادیقش کدام است؟خیلی از چیزهایی که ما غرر می دانیم عرف،آن را غرر نمی داند. اگر اینجا معلوم نشود مشکل پیدا می شود. گاهی گونه های متفاوت بیمه و شناخت بیمه، بحث مهمی است. ماهیت پول، یک موضوع تخصصی است؛ مخصوصاً پول اعتباری، پولی که ارزش ذاتی داشته باشد در حال حاضر نداریم، شما بین کاغذ 1000 تومانی و 10 هزار تومانی تفاوت چندانی نمی بینید؛ بلکه ارزش اعتباری آن دو متفاوت است. آقای احمدعلی یوسفی،کار جالبی انجام داد. او یک کتاب درباره ماهیت پول نوشت و ظاهراً کتاب سال جمهوری اسلامی هم شد و جایزه گرفت. موضوعش این بود که پول چیست؟ خیلی هم استفتا کرد. وی از آدم هایی است که خیلی برای شما مفید است.

آقای یوسفی بحثی درباره جبران کاهش ارزش پولدارد.آقای موسویان، آقای یوسفی، آقای جهانیان و دو نفر دیگر در موضوعات اقتصادی، کار کرده اند. آقای یوسفی در بحث پول، تورّم وربا خیلی خوب کار کرده است. به نظرم اگر با ایشان صحبت کنید، خیلی مناسب است. یکی از کارهایی که وی در بحث کاهش ارزش پول مطرح می کند، ربا و رابطه آن با کاهش ارزش پول است؟آیا کاهش ارزش پول، ربا محسوب می شود یا نه؟ بدون شناخت ماهیت پول اعتباری،تورم و کاهش ارزش پول اصلاً نمی شود وارد این عرصه شد.

ما در بحث فقهی، یک سال مشغول بودیم. آقای یوسفی، فتاوای فقها را جمع کرده است.همچنین در بحث ربا، مسأله مکیل و موزون و معدود از نظر عرفی چگونه است؟ اگر حالتشان عوض شد چه می شود؟ همیشه باید مترصد باشید که مکیل و موزون است یا معدود؟ در بحث تورّم، تورّم عرفی یا تخصصی فرق می کند. در کشورهای اروپایی و امریکایی، تورم، نیم درصد است. تورّم کانادا 2 دهم درصد است و اگر تورمشان به 2% برسد فاجعه اقتصادی می شود؛ ولی برای ما اینها عادی است. بعضی می گویند به تورم عرفی توجهی نمی شود. زمانی ترکیه، 70% تورم داشت. الآن تورم را به 4% رسانده است؛ چون تولیدش را بالا برده است.

بحث ضمان و اقسامش، یعنی ضمان فردی و اجتماعی، مهم است؛مثلاً ارزش پول، طبق گزارش دولت 40% کاهش داشته است. آیا این ضمان می آورد یا نه؟گاهی ضمان، فردی است؛ مثلاً من دو میلیون تومان از شما قرض گرفتم یا از بانک وام گرفتم، حالامی خواهم آن را برگردانم؛ ولی ارزش پول پایین آمده است. آیا باید سه میلیون برگردانم؟ موضوع مهم تر اینکه اگر به سببِ عملکرد دولت، تورم پدید بیاید، آیا دولت باید خسارت افراد جامعه را بدهد؟ بعد نحوه جبران خسارت چگونه باید باشد؟بحث های عجیب و غریبی وجود دارد.

مسأله دیگر جرم اجتماعی و جُرم مطبوعاتی است. ممکن است چیزی طبق قانون، جُرم تلقی شود؛ مثل ماهواره، باز حکم حکومتی فرق می کند با غیرحکومتی. همچنین درباره جُرم مطبوعاتی اگر قانون، مسئولیت را به کسی داده که در آنجا نقشی ندارد، ما از نظر شرعی چگونه با او رفتار کنیم؟ مثل مسئولیت مدیر مسئول در مقابل نوشته های نویسندگان. اینجا چه باید کرد؟

مسأله دیگر، موسیقی مطرب و خودِ طَرَب است. مفهوم طَرَب از آن مفهوم هایی است که مشکل دارد.

طواف در طبقه دوم چگونه است؟ آقای مختاری، مقاله ای درباره طواف در طبقه دوم نوشته بود. نمونه دیگر مسجد شجره است که آقای بهجت می گفت: بنا به گفته برخی موثقین،مسجد شجره قدیم اینجاست. آن موثقین چه کسانی بودند؟ وضعیتشان چگونه است؟ ممکن است موثق دیگری بگوید اینجا نیست،آن وقت تکلیف چیست؟یا مکه قدیم و عنوان شهر مکه که مرحوم آقای خویی و شاگردانش، نظریه خاصی دارند، یا اشتمال شهر مکه بر منا؛ چون منا الآن جزو شهر مکه است.

بحث مقدار سفر که فرمودند:«مسیرةیوم»، گاهی هشت فرسخ آمده است. حالا «مسیرةیوم» با وسایل نقلیه امروزی، چگونه محاسبه می شود؟مسأله وسواس، شأن اجتماعی، الکل سفید، طلای سفید، قبض و اقباض و… . از این موضوعات زیاد است.

آقای شاکری: بهره مند شدیم و نکات ارزشمندی را فرمودید. آیا از علمای قدیم یا معاصر، کسانی را می شناسید که در عرصه موضوع شناسی، کاری کرده و تألیف یا مقاله ای داشته باشند؟ مثل شهید صدر که نقل شده در این باره، اقداماتی داشته اند.

آقای طباطبائی: بعضی به روحیاتشان می خورد که چنین باشند. شهید صدر از آن افراد است. آقای زنجانی هم این گونه است. ظرافت ها ودقت هایی دارند؛ اما نمی دانم نوشته ای دارند یا نه؟ حاج آقا مصطفی هم در لابه لای مطالبش، نکاتی دارد. میرزای قمی هم مطالبی در جامع الشتات دارد. محمد اکمل، فرزند مرحوم وحید بهبهانی کتابی دارد که مسائلی مربوط به موضوع شناسی در آن پیدا می شود. یک دوره، آن را ببینید؛ چون استفتائاتی کرده اند و ایشان جواب داده است. معلوم است که باید موضوع را بشناسد. بعضی هم که به طور رسمی وارد شدند؛ مثل مرحوم فیض و مرحوم مقدس اردبیلی.

مرحوم فیض در خیلی از موضوعات وارد شده و نظر داده است. بعضی از نظراتش هم مخالف مشهور است. علامه مجلسی در برخی از کتاب هایش، بیانات خوبی دارد؛ مثلاً بیان ایشان درباره سحر را ببینید. سحر، خودش موضوع است. آنجا که ایشان، وارد شده، خوب کار کرده است. دوره ای که فقها با حکومت همراه بودند، این سؤالات مطرح می شده و آنها ناچار بودند، جواب دهند.

آقای شاکری: شیخ بهایی.

آقای طباطبائی: بله شیخ بهایی. اتفاقاً وی در جاهایی که محاسبه ریاضی دارد، دخالت کرده و خوب هم است. وی حاشیه هایی دارد و انسان دقیقی است یا میرزای شیرازی به جهت اینکه مرجع بوده است.

آقای شاکری: برای پیش گیری از موازی کاری چه باید کرد؛ زیرا شاید مؤسسات دیگری هم در عرصه موضوع شناسی وارد شده باشند؟

آقای طباطبائی: بعید است موازی کاری پیش بیاید؛ چون ایجاد چنین مرکزی، هم سرمایه زیاد می خواهد و هم دیربازده است. بازدهی مادی که اصلا ندارد، بازدهی علمی اش هم آن قدر دیر است که کسی سرمایه گذاری نمی کند؛ مگر در موضوعات خاص، مثل موضوعات پزشکی که پزشکان متخصص نظر بدهند یا مؤسسه بزرگ دیگری باشد.

شما باید خودتان را معرفی کنید و برای سایت مرکز سرمایه گذاری کنید؛ چون سایت شما مهم تر از اصل کارتان است. جمله ای را به راکفلر، آن سرمایه دار معروف یهودی آمریکا نسبت می دهند که از او پرسیدند: اگر صد دلار داشته باشی چه می کنی؟می گوید: با یک دلارش یک جنس تولید می کنم و با نود و نه دلار، برای آن یک دلار تبلیغ می کنم که فروش برود. در کار شما هم، اصلِ این ایده و این موضوعات یا احساس نیاز،خیلی تبلیغات می خواهد. یک سایت قوی می خواهید و با این سایت فعلی به جایی نمی رسید.کارشناس ماهری هم باید مسئولیت آن را به عهده بگیرد.مصاحبه هایی انجام بدهید که برای افراد مختلف، دغدغه و خراشِ ذهنی ایجاد شود.

اگر کار را برای رضای خدا هم انجام دهید، تا بازده بیرونی نداشته باشد، فایده ندارد؛مثلاً]خوب است[آقای مختاری، آقای فلاح زاده و… با سایت های مشهور و پرمخاطب، مصاحبه کنند و معرفی مرکز، خیلی گسترده باشد. همچنین موضوعاتی که کار کرده اید در سایت بیاید؛ مثل مقاله ای درباره فرسخ، که گفته بود: فرسخ از شش کیلومتر به پنج کیلومتر یا کمتر تبدیل شده است. البته به نظرم هنوز هم این مسأله به کار میدانی نیاز دارد؛ چون ملاک هایی مثل«بَرید» و «بَریدَین»داریم که هنوز به آنها توجه نشده است؛ مثل «عیر» و «وَعیر»که دو کوه در مدینه هستند و خیلی راحت می شود اندازه گرفت، کوه را که نمی شود تغییر داد.الآن هم می توانند اندازه بگیرند و بگویند: فرسخ چقدر است. مسافت قصر نماز در آنجا کاملاً معلوم شده است. جاده هم ندارد که پیچ و خم داشته باشد، دقیقاً مثل زمان پیغمبر است. آن مقاله خوبی بود که فرسخ را از شش کیلومتر به پنج کیلومتر تقلیل داده بود.

آقای شاکری: غیر از گروه های پژوهشی که در طرح آمده است و هفت گروه می شود، آیا گروه دیگری به نظرتان می رسد که اضافه شود؟

آقای طباطبائی: آن کاری که اول گفتم، یعنی بررسی سه کتاب تحریر، عروه و منهاج آقای سیستانی]خیلی راه گشا است[؛ چون منهاج آقای سیستانی از لحاظ موضوع شناسی بهتر از منهاج آقای حکیم، آقای خویی و آقای وحید است؛ چون علاقه آقای سیستانی به موضوعات، زیاد است. اگر این سه کتاب را ببینید، ]کار[، خیلی راحت می شود و می توانید اینها را زیادکنید. الآن اوزان و مقادیر در کدام یک از گروه ها قرار می گیرد؟ چون بحث مهمی در اوزان و مقادیرداریم.

آقای شاکری: ممکن است در بحث معاملات و مسائل اقتصادی قرار بگیرد؟

آقای طباطبائی: نه، همیشه مسأله اقتصادی نیست. گاهی اقتصادی و گاهی غیر اقتصادی است. خودش یک بحث است که باید آن را در گروهی قرار بدهید؛ مثلاً موضوعات تاریخی،چیز دیگر است. هیئت و نجوم در کدام قرار می گیرد؟ در عبادات؟

آقای شاکری: در عبادات، محل بحث است.

آقای طباطبائی: گروه هایی که در طرح آمده، خیلی با هم توازن ندارند. بعضی گروه ها خیلی زیر مجموعه دارند و بعضی کمتر زیر مجموعه دارند. در بحث زنان هم گفتید که ما آن را به جامعة الزهراء(ع)محول کردیم که این، کار درستی نیست.

آقای شاکری: کار کارشناسی اش را آنجا انجام می دهند.

آقای طباطبائی: کار کارشناسی اش هم درست نیست… .می شود از آنها کمک گرفت؛ ولی نباید کار به آنها محول شود. باید چند نفر از آقایان دقیق به آن بپردازند… .

آقای شاکری: از افراد حوزوی یا دانشگاهی، کسانی را می شناسید که مصاحبه با آنها مفید باشد؟

آقای طباطبائی: در موضوعات تخصصی باید سراغ افراد متخصص بروید؛ مثلاً در این ده سالی که با گروه های متفاوتی ارتباط داریم، در حوزه اقتصادی، بهتر از آقایانی که گفتم و دو سه نفر از دوستانشان نداریم؛ یعنی اگر بخواهیم اقتصاد اسلامی را طراحی بکنیم، ناچاریم سراغ این چند نفر برویم.اینها هم سواد حوزوی  خیلی خوبی دارند و هم اینکه در کارهای پژوهشی در مسائل اقتصادی متمرکز شدند. حالا در حوزه بانکداری، ممکن است یک نفر دیگر، قوی باشد؛ چون موضوعات بانکداری، خیلی گسترده است؛ مثلاً موضوع شناسیِ اقتصادی، در حوزه معاملات، یک بحث است و در حوزه بانکداری یا سیستم های اقتصادی یا نظام اقتصادی، یک بحث دیگر است.در این باره باید با اینها مشورت کرد.درباره مرگ مغزی هم گفتم که با آقای دکتر هاشمیان مشورت کنید؛ چون خودش در این باره دغدغه داشت.

آقای شاکری: ما می توانیم خدمتشان برویم و نظراتشان را بگیریم و به مراجع عظام منتقل کنیم.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته