آیت الله تسخیری در تاریخ 1391/9/16 از مرکز موضوع شناسی احکام فقهی بازدید نمودند و در جمع مسئولان و پژوهشگران به ایراد سخنرانی پرداختند که مشروح سخنان ایشان هم اکنون تقدیم می شود:
آیت الله تسخیری:من از اصل این ایده خیلی خوشوقت شدم. این نیاز از روز اول بوده، ولی توجه به آن نوعی ابتکار است. در بحث هایی که مرحوم آقای صدر در«اقتصاد ما» با کمونیستها داشتند، کمونیستها ادعا میکردند که علم، تابع وضع اقتصادی است و یکی از ادله شان این بود که می گفتند: اینکه سه نظریه مشابه در یک مرحله زمانی به وجود بیاید، یکی درآلمان،یکی در فرانسه و یکی هم در انگلیس، به این دلیل است که در این مرحله نیاز اقتصادی به وجود آمده و باعث پیدایش نظریه های گوناگون شده است.
مرحوم صدر در پاسخ میفرماید:این چه حرفی است؟! بعضی نیازها از ابتدای خلقت انسان بوده و کسی به این نکته ها توجه نکرده است؛ مثلاً از همان ابتدا به عینک نیاز بوده است و ابتدای خلقت چینیها پیش از میلاد، به فکر آن افتادند، ولی به شکل امروزی، یک نفر متوجه شدچنین نیازی هست و بالاخره این پیشرفت حاصل شد. عینک در مراحل ابزار تولید،مثالی ساده است.
من برای اینکه یک نکته براهمیت کارتان اضافه کنم، بگویم که امروز بعدازظهر جلسه ای داریم. آقایان در پژوهشهای مجلس جلسهای بر پا کردهاند.آقای مبلّغی در رابطه با «نقش غرر در معاملات»، بحثی داشتند که وقتی وارد این بحث شدم، دیدم واقعاً یک واژه در اقتصاد اسلامی اینقدر اثر دارد! مذاهب اختلاف دارند که اصل غرر چیست؛ مثلاً «مالکی» یک چیزی میگوید،«شافعی» یک چیزی میگوید و شیعه یک چیزی می گوید.در میان فقهای شیعه، مرحوم شیخ درفرائدالاصول یک چیز گفته و مرحوم امام پاسخ داده است . وقتی اختلاف باشد و آن وقت مسئله هم مطرح شود، هر کس از زاویه خودش تفسیر میکند؛ یعنی عین مسئله استحسان که تعاریف زیادی دارد؛ ولی میبینیم که شافعی میگوید:«مَن اِستَحسَنَ فقد شرّع».شافعی شاگرد امام مالک است. شاگرد میگوید تشریع است؛ بدعتگزاری است، ولی استاد می گوید:«الاستحسان تسعة اعشار العلم»؛«استحسان نُه دهم علم است».
واقعاً آدم تعجب میکند: یک طرز فکر است؛ فکر سنی است؛ولی میبینیم دو تعریف میشود؛ دو حکم مترتب میشود.اگر آدم کمی دقت کند میفهمد که تعریف مالک از استحسان، غیر از تعریف شافعی از استحسان است و هر دو راست گفتهاند؛ یعنی شافعی که میگوید:«من استحسن فقد شرّع»،تعریف او از استحسان مطابق این معناست که«ان یحکم المجتهد بما توصل الیه فکره دون دلیل…»؛اگر مجتهد درجایی که دلیلی ندارد حکم می کند معلوم است،این حرف چرتی است. وقتی دلیل ندارد، معلوم نیست شرعی باشد. نظر ما هم همین است، رأی ما هم درباره استحسان، ظنی است که «لا دلیل علیه» از ظنون خاصّه نیست.
مالک تعریف دیگری از استحسان دارد و آن «تقدیم اقوی الدلیلین» است که آن هم درست است.اگر در جایی هم دلیل قوی و هم دلیل ضعیف در میان باشد دلیل قوی حجت است؛ یعنی: «تقدیم الحجة علی غیر الحجة» یا حتی نزد اهل سنت:«تقدیم القیاس الاقوی علی القیاس الاوعی».تعریفها دو تا بود جدا، حکم هایشان اینقدر فاصله دارد، بین اینکه بدعت است و بین اینکه تسعة اعشار علم است. این مثال اوسط است.
در غرر تعریفهایی هست،شیخ میگوید: جهالت است.در مقابل امام میگوید: جهالت درست نیست. ائمه مذاهب اربعه هرکدام یک شکل،و بالاخره به هیچ جایی نرسیدند. غرر چیست؟ غرری که پیغمبر اکرم(ص) از آن نهی کرده، چیست؟ اگر جهالت است، خیلی از عقود در مسائلش جهالت هست. اگر به معنای«ما یؤدی الی النزاع» جهالتی که «یؤدی الی النزاع» باشد، خیلی از این جهالتها «لایؤدی الی النزاع» است. عقد بیمه که باهم توافق میکنند که شما ما را تأمین کنید و من یک مقدار قسط میپردازم که مارا تأمین کنید. یا حتی من گفتم عقد خیلی ساده حراست؛ من تا آخر عمر این مقدار قسط میپردازم و شما من را حراست کنید. هزار، ده هزار، بیست هزار، صد هزار تومان بده؟ معلوم نیست این آقا چقدر میخواهدکار کند. تا صبح که خالصاً باشد،احتمالاً تا صبح با سگها و دزدها بجنگد و تا صبح بیدار باشد. احتمال هم دارد بیکار فقط چُرت بزند،ولی مترسک هست این احتمالات هست. یک نفری میآید میگوید این غرر است؛ چون معلوم نیست این شب تا صبح چه میکند؟ حالا میخواهم بگویم این مسئله چه شد که اهل سنت آن را تحریم کردند.
الحمدلله شیعیان به این سمت نرفتهاند؛به تحریم عقد بیمه. بیمه امروز اصلاً رگ حیات اقتصادی است. شما نمیتوانید یک قرقره را صادر یا وارد کنید، مگر اینکه بیمه شده باشد.آنها گفتند تحریم، چون غرری است، از یک طرف یک اداره قسطهایِ مشخص میپردازد، از طرف دیگر آن شرکت بیمه، معلوم نیست چقدر بپردازد. شاید من هر روز یک تصادف بکنم و خسارت بدهد. شاید ده سال هیچ تصادفی نکنم، هیچ خرجی نکنم. پس طرف معلوم نیست، چه مقدارمیپردازد و من معلوم است.
حالا اینها وقتی بیمه را تحریم کرده اند رفتند به عقدی که جایگزین بیمه است. واقعاً این مصیبت است. من شاهد بودم که اینها چقدر در این نجوا افتادند. آخرین راه حلّی که به آن رسیدند این است که یک شرکتی به عنوان کارگر تأسیس کنیم؛ این شرکت یک صندوقی را اداره کند؛ این صندوق به اینکه افرادی که میخواهند بیمه شوند، تبرع کنند؛ تبرع به شرط؛ من این مقدار قسط میدهم به شرط اینکه شما تصادفات ما را بپوشانید. ما «معوضه» میگوییم، آنها میگویند «هبة الجزاء»؛ یک هبهای است که جزاء دارد؛ این یک راه حل.
یک راهحل که یک پاکستانی ارائه داده است، میگوید وقف. من که این پول را میدهم، وقف میکنم به این صندوق، به این شرط که وقتی تصادف کردم مرا تأمین کند.
راه حل سوم اینکه ما پیشنهاد دادیم گفتیم ممکن است اباحه باشد؛ یعنی من به شرکت میگویم که این مبلغ رابرای شما اباحه میکنم که شما نقائص دیگران را که میخواهید بدهید، از این پول بدهید. یکی هم من هستم؛یعنی شما نقائص مرا هم پوشش دهید. اگر چیزی ماند از مقدار سهم برگردانید، من اباحه کردم. در مابقی مالک هستم چون درآن دوتا راه حل، مشکلی که بود اینکه اگر زیاد آمد، مابقی پول را به چه کسی بدهیم؟ بعضی می گویند به اصحابش. بعضی میگویند آنکه هبه کرده دیگر مالک نیست و نمیتواند در آن تصرف کند. خُب صندوق اگرپول کم آورد چه کنیم؟ می گوییم شرط می گذاریم برای. . .
خلاصه یک مصیبتهایی افتاده است. بدتر از همه اینها آمدند به تکرار بیمه. شرکتهای بیمه هر کدام کوچک است؛ میآیند خودشان را در یک شرکت بزرگتر بیمه میکنند. میگویند شما بیاییدنقائص ما را بیمه کنید. به قول امام:
«یجوز التأمین و یجوز تکرارالتامین و هو مشروعٌ»اینها آمدند گفتند میخواهیم تکرار کنیم. اینها خواستند وقفی درست کنند. اینها بازی است در سطح بین المللی؛میخواهم عرض کنم مصیبتها اینهاست. آمدند بیع شرطها را تحریم کردندکه من خانهام را به شما میفروشم به شرط اینکه تا آخر سال اگر پولم را به شما دادم، شما خانه را برگردانید. این بیع شرط غرری است؛ چون معلوم نیست که من چه وقت بیایم: یک سال، دو سال، صد سال؛ وقتی مدت معلوم نیست، جهالت است و جهالت، مبطل است. اتفاقاً ما از ائمه: روایات داریم دقیقاً به ساحت این بیع شرط؛ آقایان اسمش را میگذارند «بیع الوفا»، میخواهم مثال بیاورم: یک واژه آنهم در روایت بیسند «نهی النبی(ص) عن الغرر» پیامبر(ص) چه فرموده که از سخن پیامبر(ص) اطلاق استفاده کنیم؟! نقل به معناست، این هم که مشهور است میگویند «سندش جبران شده است» اشتباه است. همه اینها، ولی اینقدر در مصیبت هستند؛ مثلاً اینها آمدند در عقد صیانت معروف است؛ مثلاً شرکت هواپیما با یک شرکت بیمه قرارداد میبندند: اگر هواپیمای ما وارد این فرودگاه شد، شما بررسی کنید که نواقصش چیست و تأمین کنید.این را گفتند غرری است؛ چون این هواپیما معلوم نیست چقدر نقص داشته باشد. میخواهم بگویم شناخت موضوع خیلی مؤثر است.
در این رابطه ما یک دنیا واژه هایی داریم در تعبیرات، ناقص مانده یک نفر آمده یک تحقیقی ارائه داده وبه یک معنا رسیده، ولی در تحقیقش خیلی توضیح نداده است؛ مثلاً نگاه باید ریبه نباشد. ریبه چیست؟ نگاه آنقدر سالم است؛ مثل خواهر و برادر. آنقدر زن در جامعه هست که آدم نگاه میکند، مخصوصاً زنهایی که یک مقدار محاسنشان را کشف میکنند، میشود نگاه کرد به عنوان خواهر؟! مگر یک انسان مُرده باشد. این ریبه یعنی این است که هیچ امور جنسی نباشد؟یا ریبه تصور جنسی که مؤدی به امر حرام باشد؟ بین این اوج و این کم، چقدر فاصله زیادی است! باید تحقیق شود.
من یکبار خدمت حاج آقای فلاح زاده اشاره کردم که طرف میگوید موسیقی مطرب. مطرب یعنی چه؟ یکی میگوید: «مطرب یعنی تحریک احساسات». اگر اینگونه است، موسیقی جنگی هم تحریک احساسات است؛در حالی که موسیقی جنگی، همه میگویند، مانع نیست، برای تقویت و ایجاد حماسه و تحریک احساسات یک تعریفی نیست که بتواند مطرب باشد، یا درباره مطرب میگویند: آنچیزی که انسان را از خود بیخود کند. آن حالت اعلای طَرَب. خوب خیلی از موسیقیها هست که انسان از شنیدنش بدش میآید. میگوییم این حلال است چونکه آدم را از خود بیخود نمیکند. این تأکید برای واژهها و شناخت است.
بنابراین فقیه واقعاً نمیرسد بیاید تحقیق بکند به همه ابعاد آن واژهها.حالا در مجمع الفقه جده هر موضوعی را که میخواهند بحث کنند، دو گروه هستند: یکی فقها و یکی هم کارشناسان موضوعات مختلف چون که آنجا ایران و همه کشورهای اسلامی عضو هستند، حدود سی سال است که تشکیل شده است. از زمان تشکیلش و حتی تأسیسش در طراحی برنامههایش،من از طرف ایران شرکت کردم. در این مجمع موضوعی که میخواهد بررسی شود، اول هم فقها باشند و ثانیاً کارشناسان این موضوع. فرض کنید بخواهند موضوع موت را بررسی کنند.موت به چه چیزی محقق میشود؟ آیا به مرگ مغز یا به مرگ قلب؟در یک زمانی که مرگ مغز انجام گرفته است، قلب این خاصیت را دارد که میشود تا شش ماه با دستگاه آن را زنده نگه داشت. آیا این مرده است؟! این زنده است؟! تعبیر عربی موت صغیر، موت بیمارستانی. آیا این زنش طلاق شده! پولهایش تقسیم شود! میت است؟!در این مرحله اگرپسرش بمیرد، ارث و… امثال اینها. اینرا آوردند هم کارشناسان پزشکی و هم فقها آمدند تشریح کردند. کل ابعاد مرگ را گفتند. گفتند کسی که مرگ مغزی است،مغزیک تنه دارد یک شاخه دارد، اگر تنه مغزی متلاشی شد، حالت برگشت محال است، از نظر پزشکی این مرده است. اما اگر شاخهها مرد، ولی تنه هنوز سالم است، امکان دارد که به زندگی برگردد. دقیقاً توضیح داد موت قلب چگونه است. همه اینها را توضیح داد تا اینها فتوا بدهند که مرگ مغزی چیست؟ فقهای قبلی همه گفتند توقف القلب، اینها همه گفتند توقف القلب اگر حاصل شد، ولی مغز سالم باشد، میتوانند آن مغز را بعد از تحریکاتی برگردانند و خیلیها دفن شدند بدون اینکه این مراحل طی شود؛ یعنی زنده به گور شدند. یا در مورد امور اقتصادی، در رابطه بازارهای بین المللی یک تشکیلات عجیبی که ما فکر نمیکنیم و باید تأمل زیادی بکنیم تا بفهمیم بازارهای بین المللی چیست و بازارهای تجاری چه میکنند و چگونه یک معامله عظیمی را در لندن روی آهنهای مانده جنگ جهانی اول انجام میدهند. مقصود این نیست که کسی بفروشد یا کسی بخرد،ولی یک موضوعی میخواهند، اینها کلاً مطرح شد.
میخواهم عرض کنم یکی از مشکلات این مجمع، با حضور کارشناسان حل میشود. فقیه که می خواهد فتوا بدهد ما هم نیاز داریم.در همین چند روز فرستادند که بیایید ما تصمیم داریم برای اهل سنت هم یک تقویم قائل شویم؛ اوقات و سنوات اهل سنتی که ده درصد هستند در ایران. ما نمیدانستیم، حال طبق چه فتوایی. یک اختلافات عظیمی بین خود فقه اهل سنت در اوقات فضیلت وجود دارد. احساس می کنم این مرکز هم قابل توسعه است؛ به تعداد ابواب فقه فروع میخواهیم.
گروه زنان که فرمودید؛ خود زنان نیز باید گروههایی را تقسیم کنند واقعاً سخت است. نمیشود به آسانی گفت که لون دم چیست؟همه این تقسیمات، انسان گیج میشود. وقتی شریعت سخت باشد، متشرع کم خواهد شد. مثل همان مسیحی که تازه مسلمان شده بود و همسایه مسلمانش اول برد ختنهاش کرد. بعد هم قبل اذان صبح بردش مسجد برای نماز شب و نماز صبح و تعقیبات،تا نزدیک ظهر. بعد هم برای نماز ظهر و…خلاصه طرف فرار کرد. گفت دین شما برای یک آدم بیکار خوب است.در روایات آنقدر ائمه در نماز شب تخفیف میدادند تا حداقل به دست بیاید.قیام نشد، جلوس؛ جلوس نشد، خوابیده، بدون سوره، هی تخفیف تا اقبال در نماز شب باشد. ما شریعت را هم پیچیده کردیم در فرعیات و هم برای اینها تعیین موضوع نمیکنیم.
خدای نکرده اگر یک آدمی جرئت کرد بر یک حکم جزئی کوچک محل نگذارد، کل شهرجرئت پیدا میکنند که محل نگذارند. حرف شرع در خودش از بین میرود.میخواهم عرض کنم اینجورکارها خیلی مهم است. در مسائل فردی هم که خیلی مهم است؛ چون یک آدم متشرع، شرع هم خیلی آن اصرارهایی که ما میکنیم نمیکند.در روایت است که امام(ع) پاهایش را تَر میکرد و بعد میرفت دستشویی که اگر ترشح شد بگوید این رطوباتِ اول است. اصل این است که پا تر نشده است. به این نحو تخفیف اینطوری زیاد است و در رابطه با پیغمبر اکرم(ص) روایت هست که «ما خُیّرتُ بین الامرینالااخترتُ ایسرهما».
یک نکته خیلی مهم در فرمایش آقای فلاح زاده بودکه ما از اقتصادانان استفاده میکنیم. خیلی مهم است؛ اگر یک ادارهای هست که در این زمینه تحقیق دارد، خیلی خوب است تشویق به همکاری شود؛شما نیاز به کمک دارید. گروه نجوم اگرنیاز است، تشویق شوند که اوقات را مشخص کنند. لازم نیست ما خودمان را جایگزین آنها قرار دهیم. خیلی تخصصها موجود است. شما بیشتر آن خلأهایی که هست پر کنید. موضوعاتی که یا سرپرست ندارد یا سرپرست نمیرسد آنها را بررسی کنید. اگر یک نفر پیدا شد که با امکانات خودش کار کند، او را تشویق کنید که آنها موضوعات را شناسایی کنند. شما بیشتر سیاستتان پُر کردن خلأها باشد. آنجایی که سرپرست ندارد را به عهده بگیرید.
یک نکته هم خواستم اشاره کنم به مسعا، آمدند دو برابرش کردند. خیلی از فقها بحث کردند که این سعی درست است یا خیر؟ من رفتم پیش رئیس الحرمین، آقای الحسین که با ما رفاقت دارد،گفتم چه فلسفه ای دارید؟ نیاز که میدانم هست؛ ولی آیا جایز است؟ گفت ما گروههای زیادی تشکیل دادیم تا تحقیق کنند که مسعای زمان پیغمبر(ص) چقدر بوده است و به اینجا رسیدیم و تعیین کردیم مسعای اول 35 متربوده است. ولی مردم خانه ساختند و تنگ کردند. برای ایشان ثابت شده با نقشههایی که داشتند و آنها روی این نقشهها خیلی کار میکنند.گفت ما احتیاطاً پانزده متر را هم ول کردیم وگفتیم مسعا بیست متر باشد. مسعای قبل از توسعه ده متر بوده. آدم با این شأن میفهمد که دقتی در این زمینه شده است.
درباره مسئله رمی جمرات گفتنی است که هیچ جمرهای از زمان پیامبر نمانده است. آنقدر سیل آمده و این جمرات را با خودش برده است. در تاریخ هست که چند بار سیل آمده است و این سنگهایی که درست شده، با ارتفاعاتی که آنزمان بود، با خود برده است. حتی جاها هم تقریبی بوده است. حال ما اصرار داریم که حاجی بیچاره در پایین با اذیت سنگ بزند. من یکبار به این برادرمان که نماینده یکی از مراجع بود، گفتم: با یکی از علمای مکه صحبت کردم؛ گفتم: شما از خدا نمیترسید حجاج بیچاره را میگوئید باید روز دوازدهم بمانند و بعد از زوال رمی کنند و حجاج میمانند. آنوقت، ظهر حملات شدید میشود؛چون میترسند اگر رمی نکنند، شب را نیز بمانند. عربهای هیکلدار میآیند و حجاج دیگر،مثل اندونزیها با هیکل کوچک، از روی پل رمی جمرات به زیر افتادند. در یک سال حدود هزار نفر از پل به زیر افتادند و در گذشتند؛ به علت فتوای بعد از زوال. گفت: چه کنیم؟روایات ما وادله ما این را میگویند. گفتم: یک راهی به شما نشان میدهم. گفتم: ما معتقدیم که امام باقر(ع) معصوم است و حرفش حرف پیغمبر است. شما که معتقد نیستید، ولی معتقدید که یک مرد بزرگ ومجتهد فقهی است ویکی از تابع تابعین است. استاد الفقهاء امام باقر(ع) فتوا میدهد که شما میتوانید بعد از طلوع آفتاب رمی کنید. بیایید استناد کنید، چه لزومی دارید که این فتوا را قبول نکنید. گفت: کجا؟ گفتم: وسائل الشیعه هست. همه اسنادش را مراجعه کنید؛ اگر سندش برای شما ثابت شد، اکتفا کنید به عنوان یک راه حل. سال دیگر که آمدیم دیدم چهار مقاله مهم نوشته برای جواز رمی جمرات بعد از طلوع آفتاب.
من این را برای آقایان (علمای شیعه)نقل کردم، گفتند: خیلی کار بدی کردید.گفتند برای شیعیان جا تنگ میشود. گفتم شما حاضرید هرسال هزار نفر کشته شوند؟! میخواهم عرض کنم که زمینه های زیادی برای بحث است.
سؤالی که میخواستم اشاره کنم به مجامع بین المللی مجمع الفقه، بحثهایی از این قبیل دارد و من میتوانم کل موضوعات را که در خلال سی سال بحث کردم، در خدمت شما قرار بدهم. ببینید آنها چه موضوعاتی را بحث کردهاند. مطالعات فقها از جهان اسلام اینجا بررسی شود. واقعاً چقدر مؤثر است.
این مجمع الفقه یک گنج است. غیر از این، یک هیئات بین المللی هست که من عضو هستم. میدانید که قبل از مرحوم آقای صدر، ما حتی یک مؤسسه اسلامی اقتصادی نداشتیم. بعد از صدور کتاب آقای صدر،«بانک بدون ربا» که سال 1968 میلادی،بیش از 40 سال پیش آن کتاب مرحوم صدر را چاپ کردیم، بعد از این، تأسیس مؤسسات شروع شد. امروز ما بیش از یک هزار بانک اسلامی و مؤسسه مالی در سطح جهان داریم که چرخش پولی آنها آنچه رسمی است، نیم میلیارد دلار است و یک تجربهای زیبا و موفق است تا حدی که این ذائقه اخیر مالی که قبلیها داشتند، نتوانست روی فعالیت این بانکهای اسلامی اثر بگذارد. این هیئت محاسبه است و گفتند شما برای ما معیار فقهی فعالیت بانکی نشان بدهید و تا حالا- من کتابهایش را دارم – حدود نود معیار احکام فقهی به صورت قانون در آمده است؛ مثل احکام مضاربة، احکام وکالة و احکام مزارعه. این احکام به شکل قانون است و مشخص کردهاند موضوع چیست.مثلاً روایات در رابطه با مزارعه فرموده:«بان یکون البذرلصاحب الارض»و چقدر لازم است؟ آنهم کمک میکند به مسئله موضوع شناسی.من میتوانم یک دوره از این احکامی که تا حالا عضوش بودهام، تا وقتی که این بحرین با ما خوب بود، در اختیارتان بگذارم. مرکزش بحرین است. وقتی که ما با بحرین درگیر شدیم، خلاصه عذر ما را خواستند و گفتند انتخاب نشدید. میخواهم عرض کنم که این مؤسسات هستند. حتی برای«مکائیل»و «موازین» هم مؤسساتی داریم. اگر بتوانیم اینها را با این مؤسسه وصل کنیم، یک کمک خوبی به بحث میشود و خوب میتوانید استفاده کنید. نمیخواهم بگویم مقلد باشید.
آخرِصحبتم پیشنهاد میکنم که مهمترین اولویتهایی که بایددر کارتان باشد اینهاست:
1. مبتلابه باشد؛ سراغ چیزهای فرعی نروید.اگر با یک شرایط خاصی احکامی بهدست آمد؛ مثلاً نماز در کره ماه.
2. عمومیت ابتلاء؛ یک ابتلاء خاصه هست و یک ابتلاء اعم است.
3. یکی هم سخت بودن رسیدن به عمق موضوع که فقها نمیرسند به عمق موضوع بپردازند. این برای شما باید اولویت به وجود بیاورد که شما جانشین فقها باشید که موضوع را تحقیق کنید.
خلاصه زیاد صحبت کردم. یک نکته خیلی مهم اینکه مؤسسههایی، دایرۀ المعارف هایی فقها در جهان عرب نوشته اند؛ در آن، تحقیقاتِ موضوعی زیاد است. یکی از اینها یا مهمترین آنها موسوعات فقهی کویت است. موسوعه فقهی جمال عبدالناصر مصر است. این موسوعهها و دایرة المعارف ها به شما کمک میکنند. همه آنهایی که به ذهنم بیاید در خدمتم؛ حتی در مواریث و تعیین موضوعات مواریث، کتابهای زیاد تحقیقاتی دارم که خیلی میتواند کمک کند.
والسلام علی من اتبع الهدی