بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد الله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
موضوع :موضوع شناسی
اولین باری که بحث موضوع شناسی را مطرح کردیم تقریبا در اوایل دهه هفتاد یعنی تقریبا شاید 25 سال پیش بود که این بحث را مطرح کردم در مجله نور علم در آن زمان سروش آمد و یک بحثی را مطرح کرد و اینگونه گفت: فقها کارشان بیان احکام است و موضوع احکام را دانشگاهی ها بیان می کنند و کار دانشگاه تشخیص موضوع احکام است و کار فقهاء و حوزه هم تشخیص حکم است ، در کتاب های خود ما هم که فراوان ازاین حرف ها نوشته شده است و می گویند تشخیص موضوع کار فقیه نیست بعد می گفت پس حوزه حکم بیان می کند و دانشگاه موضوع را بیان می کند ، دانشگاه های ما هم که وابسته به خارج اند در واقع خارجی ها و غربی ها باید موضوع را بیان کنند تا حوزه ما هم حکم آن را بگوید و حکم هم چون وابسته به موضوع است پس در واقع حوزه وابسته به خارج است و این حرف سروش بود.
یک مقاله ای را بنده نوشتم در جواب سروش در این مقاله چند جواب دادم یکی از این جواب ها این بود، اصلا تشخیص موضوع مربوط به خود حوزه است یعنی موضوعاتی را که ما می خواهیم حکم شرعی آن را بیان کنیم ولذا خود موضوع را هم خود حوزه و علماء بیان می کنند.
تشخیص و شناخت موضوع:
اصل این بحث از اینجا شروع شد ، این بحث موضوع شناسی و اینها و بعد هم یک مقاله ای نوشته شد در باره اینکه کار فقیه تشخیص موضوع هست بر خلاف اینکه می گویند تشخیص موضوع کار فقیه نیست، همیشه تشخیص موضوع جزء کارهای فقها بوده ، چه کسی باید بگوید آب کُر چقدر است ، این آب کُر است یا نه را کار نداریم و ربطی به فقیه ندارد.
ولی کُر یعنی چه ؟ خوب اول باید بگوئیم کُر یعنی چه تا بعد بگوئیم کُر پاک است یا نجس ،
تعریف و شناخت موضوع ، اینها معلوم است که کار حوزه و فقیه است یا مثلا می گوئیم مسافر نمازش شکسته است، در قصر می شود حکم، موضوع قصر هم مسافر است و چه کسی باید معنا کند که مسافر یعنی چه؟ مردم یا دانشگاهی ها یا خود حوزه باید بگوید؟ هرکسی 20 کیلومتر رفت این مسافر نیست یا 22 کیلومتر رفت باز مسافر نیست اما اگر 23 کیلومتر رفت مسافر است خوب این کار حوزه است نه دانشگاه .
سؤال : پزشک در مرگ مغزی چطور ؟
الآن می خواهید مرگ مغزی را بحث بکنیداولا باید مشخص بشود که تشخیص موضوع کار عرف است و آنهم عرف عام یا خاص تا آنوقت بعد بگوئیم حالا سراغ پزشک بروید یانه.
اگر ما بحث کردیم و به این نتیجه رسیدیم که تشخیص موضوع کار عرف است اگر ما بحث کردیم و به این نتیجه رسیدیم که تشخیص موضوع در مرگ مغزی کار عرف خاص است، عرف خاص می شود پزشک و دانشگاهی ها ولی اگر گفتیم کار عرف عام است در اینجا ربطی به دانشگاه ندارد،پس باید اول مشخص بشود .
اول من بگویم موضوع چون یک موضوع پزشکی است پس حتما پزشک باید نظر بدهد نه اینگونه نیست یعنی باید اول معلوم بشود که عرف خاص باید نظر بدهد یا عرف عام یا اینکه شاید آمدیم گفتیم بعضی موضوعات را باید حاکم نظر بدهد یعنی ولی فقیه باید نظر بدهد در یک موضوعاتی ، ممکن است ما بیاییم ( در آینده بحث خواهیم کرد که مهم هم است) بگوئیم اگر موضوع شما این است که این آیا شهید شده یا نه اینگونه موضوع را بنیاد شهید باید نظر بدهد ، اگر بحث شما این است که مثلا اینجا خارج محدوده است یا داخل محدوده یا مسافر که باید 4 فرسخ را از کجا حساب کنیم، از کجای قم باید شروع کنیم تا 4 فرسخ حساب شود مثلا الآن این تابلوهایی را که این مرکز موضوع شناسی نصب کرده تهران که می خواهید بروید اینها از عوارضی قم تهران حساب کرده اند تا آنجا که نوشته دیگر اینجا نماز شکسته است- شاید بحثی مطرح شود بگوئیم اینجا ، نظر شهرداری ملاک است و در آنجا نظر بنیاد شهید ملاک بود اینکه چه کسی شهید است و چه کسی شهید نیست.
در اینکه می خواهید حد ترخص و سفر را مشخص کنید باید مبدأ را از شهرداری بگیرید نه از عرف ، یک جایی باید موضوع را از عرف مثلا پلیس بگیریم.
مثلا می خواهیم بگوئیم این کار الآن سرقت بوده یا نبوده، این را چه کسی باید نظر بدهد می گویند پلیس ، آگاهی .
یک وقت بحث این است که بگویند این الآن جاسوس است یا نه، اگر کسی با اسرائیل ارتباط دارد و فقط هم به آنها گفته که مثلا حوزه علمیه چقدر طلبه دارد ،خوب یک خبر نظامی که نیست اما یک خبر است که ما در قم چند نفر طلبه داریم .آیا به این می شود گفت جاسوس یا نه؟ حالا چه کسی باید نظر بدهد که این آقا جاسوس است یا نه؟ وزارت اطلاعات.
بگوئیم این چیزی را که ما درست کردیم ، وزارت اطلاعات، شهرداری، فرمانداری و… این نهادها مشروع هستند یا نیستند؟ اگر مشروع هستند باید یک موضوعاتی را از همین ها بگیریم .
مثلا : این مثال مهم است که دو نفر از حزب الله لبنان آمده بودند و در همین موضوع حرف داشتند من به آنها گفتم که در این زمینه واقعا کسی را سراغ ندارم که کار کرده باشد .
یک زمانی جاسوسی (جاسوس موضوع است)حالا بگذریم از اینکه در کتابهای ما حکم آن هم نیست و در هیچ کتاب فقهی اصلا این مسئله را نداریم که حکم جاسوس چیست ، حالا ما تازه می خواهیم حکم آن را بگوئیم.
سؤال: پس امام حسن علیه السلام که آن جاسوس را اعدام کرد چه ؟
مفسد فی الارض و منافقین مفسد فی الارض اند ، ساواکی ها مفسد فی الارض اند، اما نه یک کسی اطلاعات اینجا را می دهد به دشمن حالا تعریف جاسوس این جمله را می خواهم بگویم .
مقام معظم رهبری می فرمود: یک زمانی معنای جاسوس این بود که یک کسی اخبار و اطلاعات نظامی کشور را به دشمن بدهد، بله 50 سال پیش به این می گفتند جاسوس بعدا تازه حکم آن هم فرق می کند، کجا باید شلاق به آن زد،کجا باید آن را زندانی کرد و کجا باید آن را اعدام کرد، فرق می کند و این موردی را هم که شما گفتید درست است امام حسن علیه السلام جاسوس را اعدام کردند ولی همیشه هم معلوم نیست ولی حالا مقام معظم رهبری فرموده بود: امروز جاسوس اصلا این نیست ، امروزه معنای جاسوس فرق کرده.
حتی لازم نیست که کسی عامل دشمن باشد اگر یک کسی واقعا با هیچ کشوری رابطه ندارد اما یک کاری کرد که حوزه علیمه قم از هم متلاشی شد ولی با اسرائیل هم رابطه ندارد و خودش به این نتیجه رسید، آیا به این می شود گفت جاسوس یا نه؟
همان کاری را که آن جاسوس می خواهد بکند که جاسوس خبر بدهد به آنها که آنها این کار را انجام بدهند خودش این کار را انجام می دهد، این جاسوس می شود یا نه ؟
البته عامل دشمن نبوده اما کاری را که دشمن می خواسته کرده است. بنده حدود 1500 تعریف از آگاهی ،پلیس و هم از وزارت اطلاعات دارم. می گویند تعریف دزد مثلا این است، تعریف جاسوس این است تعریف مفسد اقتصادی این است و….
چه کسی اینها را تعریف کرده ؟ یک نفر از خود وزارت اطلاعات اینها را نوشته و اینها نه در قانون است ونه در شرع. بعد می گوید این تعریف را به من داده اند پول شوئی معنای آن این است حالا کار وزارت اطلاعات این است که برود و مصادیق آن را پیدا کند ولی خود وزارت اطلاعات این تعریف را نوشت.
خدا رحمت کند آیت الله میانجی یک جزوه ای درباره اطلاعات در اسلام نوشتند که سی سال پیش مرحوم میانجی به فکر چنین چیزهایی بودند و هنوز که هنوز است منحصر به فرد است.
خدا رحمت کند آیت الله مشکینی را یک مجموعه سؤالات فقهی از ایشان کردند این را برای این عرض کردم که این موضوعات کار نشده و جالب تر این است که اینها الآن همه مورد ابتلا است و خیلی هم مورد نیاز است و خیلی مواقع هم به خاطر اینکه ما در این زمینه ها وارد نمی شویم.
مثال: یک طلبه ای آمد قم یک کتابی نوشت به نام قبر انبیاء بنی اسرائیل در ایران این را نوشت و بنده همین که متوجه شدم این کتاب را نوشته به هرجای قم که انتشاراتی بود بنده زنگ زدم که یک موقع این کتاب را چاپ نکنید، خلاصه اینها گوش کردند و چاپ نکردند، این آقا رفت تهران و کتاب را چاپ کرد همین که در تهران کتاب چاپ شد یک انتشاراتی از انگلیس زنگ زد و گفت ما امتیاز این کتاب را خریداری می کنیم امتیاز آن را فروختند و آنها سریع کتاب را ترجمه کردند به زبا انگلیسی و چاپ کردند و اسرائیل هم گفت این سند در این که قبر پیامبران بنی اسرائیل ایران است پس اینجا هم از ماست ادعای ارضی نسبت به ایران به نفع اسرائیل . ما در بحث موضوع شناسی این چیزها را باید خیلی مواظب باشیم . در زمان جنگ ایران و عراق صدام یک وقت یک توپی به شوش دانیال زد درست توپ خورد روی گنبد حضرت دانیال اسرائیل اعتراض کرد و گفت چرا به آنجا توپ زدی اینجا از ماست .
همین الآن به خیلی از این طلبه های پاکستانی گفتم قبر حضرت موسی علیه السلام در پاکستان است در بلتستان در گلگیت پاکستان آنجا قبر حضرت موسی است حالا اینکه حضرت موسی چگونه رفت پاکستان، 38 ال 39 تا تفسیر را مطالعه کردم که قبر حضرت موسی کجاست این قضیه را که گفته اند قبر حضرت موسی آنجاست، خوب اینکه قبر آنجاست یا در صحرای سینا یا در فلسطین این موضوع شناسی است و اینکه باید این موضوع را تحقیق بکنیم حضرت موسی در بلتستان است اسرائیل هم الآن آنجا حضور دارد و به شدت هم حضور آنها زیاد است. اینها دارند برای موضوعاتی در امنیت ، خیلی از این چیزها ما زیاد داریم، اینکه موضوع را بشناسیم، موضوع را وقتی می شناسیم و فقط هم وجنبه علمی مطرح نیست و دهها چیز دیگر را باید در نظر بگیریم.
شناخت موضوعات راهبردی و ناظر به آینده
یک مثالی را عرض کردم گفتم فرض کنید ما می خواهیم جوانهایمان را انتخاب کنیم و ببریم ارتش،سپاه: مثلا فرض کنید خلبان هواپیمای نظامی بشوند و آموزش بدهیم ، حالا که وقت کار خدمت اینها می شود هواپیمای بدون سرنشین اختراع می شود ما خلبان تربیت کردیم اما حالا که روز کار است اصلا خلبان به کار نمی آید در این موضوعات اینکه کارهای راهبردی آینده نگر کارهای ناظر به آینده بدانند چه چیز است یک وقت شما یک مدتی بشینید یک موضوعی را کار بکنید درباره قضاء ،پزشکی و… کار بکنیم حالا که می خواهیم نظر بدهیم چیز دیگری در دنیا باب شد، مثلا من بشینم مدتها بحث بکنم که آیا زن پزشک می تواند مرد را معالجه و جراحی بکند یا نه یا بالعکس یک موقع بعد چند سال دیدند که هیچ انسانی انسان دیگر را جراحی نمی کند بلکه همه چیز را رباط ها انجام می دهند ما حالا چقدر وقت صرف کردیم که ببینیم زن می تواند مرد را معالجه کند یا بالعکس. و آن وقت که وقت معالجه و عمل است چیز دیگری مورد نیاز است.
لذا در این بحث های موضوع شناسی باید حتما کارهایی را که راهبردی و ناظر به آینده است و پیش بینی آینده در آن مهم است اینها را باید حتما در نظر بگیرید یعنی حدس بزنید موضوعات آینده چه می شود و آنطور کار بکنید .
در دنیا الآن رشته هایی است به عنوان رشته های راهبردی که آینده را مشخص می کند.
باز درسهایی هست که می گویند هر کس این درس را بخواند می تواند آینده را پیش بینی بکند. چرا مثلا مرحوم مطهری 40 سال پیش کتابی را نوشته که امروزه هم هنوز این کتاب به روز است اما کتابی هم داریم که الان نوشته می شود که متأسفانه بدرد صد سال پیش می خورده و به درد الآن هم نمی خورد.
یعنی یک نوع درس هایی است یک نوع فلسفه هایی هست که بینشی به انسان می دهد که آینده را پیش بینی بکنیم و با توجه به آن باید آینده را تنظیم بکنیم.
متعلق شناسی(متعلقات احکام)
فقط هم بحث موضوع شناسی در اینجا نداریم و موضوع شناسی یک قسم این مرکز است و قسم دیگر آن متعلق شناسی است . ما یک بحث داریم درباره موضوعات احکام و بحث دیگری داریم به نام متعلقات احکام.
متعلقات احکام هم جزء کار این مرکز هست پس هم موضوع و هم متعلق را بحث می کنیم و غیر از متعلق مکلف را هم بحث خواهیم کرد .
نکته :مکلف حکم نیست ، حکم شرعی می رود روی گردن مکلف، حالا مکلف کیست؟ یکی نظری دارد و دیگری نظر دیگری، مکلف ها در زمانهای مختلف ، در مکانهای مختلف اینها را بحث می کنیم.
مفهوم شناسی
یک بحث دیگر غیر از موضوع و متعلق و مکلف ، مفاهیم احکام است باز مفهوم حکم نیست ، گاهی حکم روی یک مفهوم می رود پس با مفهوم شناسی هم کار داریم.
پس بحث مفاهیم که اینها خیلی زیاد است مثلاً کلمه صعید ( فتَیَمَّمُوا صعیدا) صعید یعنی چه؟این صعید یک مفهوم است که من باید بحث بکنم که یعنی چه؟
تیمَّمُوا حکم است اما صعید مفهومی است که حکم روی آن آمده.
ماهیت شناسی
یکی دیگر هم ما باید بحث بکنیم درباره ماهیات، یک چیزهایی ماهیاتی هستند که حکم روی ماهیات می رود و آنوقت می گوئیم که کدام ماهیت اختراع شرع است و کدام اختراع شرع نیست.
پس ما وقتی می گوئیم موضوع شناسی یعنی هرچه غیر حکم است دیگر باید اینها را بحث بکنیم ، غیر حکم ماهیت می تواند باشد مفهوم هم می تواند باشد مکلف یا اینکه متعلق یا موضوع می تواند باشد.
در فلسفه فقه بحث این است که آیا احکام تابع مصالح و مفاسد هستند یا نه؟
فلسفه فقه یک دیدگاه، دیدگاه افلاطونی است می گوید احکام از واقعیاتی حکایت می کند وقتی چیزهایی را می گویند حرام است می گویند ضرر هم دارد. این را می گویند حقوق طبیعی یک بحث این است که حقوق قراردادی به فرق بین چراغ قرمز با چراغ سبز در چه چیز است که یکی باید بایستد و دیگری باید حرکت کند ، در قرار داد است و این را می گوئیم حقوق قراردادی.
یک حقوقی را می گویند حقوق کامن لاو (Common law) ، اینکه در دینمان چه نوع رویکردی به قانون داریم، از طبیعت می گیریم از شرع می گیریم از عرف می گیریم، این را می گویند فلسفه فقه اما موضوعات احکام فلسفه نیست بلکه جزء مبادی احکام است و مبادی احکام نه بحث فقهی است و نه بحث اصولی بلکه یک نوع پیش فرض هایی است که بر اساس آنها باید عمل کنیم
والسلام علیکم