متن درس موضوع شناسی احکام استاد عابدی(جلسه چهارم)
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین
در جلسات گذشته به بعضی از علوم اشاره کردیم که علاوه بر محمول از موضوع هم بحث می کنند. در علم کلام گفتیم خیلی از بحثها موضوع شناسی است و مثال زدیم به آیه نفر ، تناسخ ، فرق سحر و جادو ، اسماء و صفات الهی سلبی است یا ایجابی صفات خبری خداوند مثل وجه الله و عین الله ، فرق ضاله ، مسیحیانی که قرآن آنها را مشرک می داند چه کسانی هستند . علاوه بر علم کلام به علم تفسیر و اخلاق و فلسفه و عرفان و رجال و…هم اشاراتی داشتیم. بحث در این علوم صرفاً به این جهت بود که خواستیم رفع استبعاد شود که در علوم مختلف (غیر از فقه) علاوه بر محمول تا حدود زیادی از موضوع هم بحث می شود.
موضوع و رابطه آن با سبب ، متعلق و عنوان
مراد از موضوع چیست؟ گاهی گفته می شود شرط ،گاهی سبب ، گاهی موضوع ، گاهی متعلق ، گاهی مصداق ، تطبیق و … خوب این کلمات معنایش به هم نزدیک است . البته یک سری تفاوتهایی با همدیگر دارند. مثلاً در فقه گاهی موضوع را شرط می گویند . پس باید شرائط احکام را بشناسیم (موضوع شناسی). مثلاً در عبادات می گویند بلوغ شرط وجوب صلوة است اینکه شرط است یعنی موضوع . موضوع وجوب صلوة بلوغ است ، پس موضوع را در عبادات می گویند شرط. چنانچه موضوع را در معاملات سبب میگویند مثل اینکه می گوییم عقد بیع سبب ملکیت مشتری است.(این سبب همان موضوع است).
رابطه موضوع با شرط و سبب
آیت الله خوئی در کتاب مصباح الاصول (ج1، ص317) می فرمایند : «اطلاق الشرط علی الموضوع فی باب التکلیف و اطلاق السبب علی الموضوع فی باب الوضع مجرد اصطلاح من الفقهاء» اصطلاح فقهاء است که موضوع در عبادات را شرط و موضوع را در معاملات سبب می گویند فلذا ما که از موضوع شناسی بحث می کنیم باید بحث از شرط هم بکنیم ، بحث از سبب هم بکنیم .
«فیقولون ان البلوغ شرط لوجوب الصلاة و الاستطاعة شرط لوجوب الحج و یقولون فی باب الوضع ان موت المورث سبب لملکیت الوارث»موت مورث سبب ملکیت وارث یعنی موضوع آن است.
در ادامه می فرمایند: «البیع سبب لانتقال المال الی المشتری و قد ذکرنا فی محله انه لم یظهر لنا وجه لهذه التفرقه بین التکلیف و الوضع بتسمیه الموضوع الاول شرطأ و فی الثانی سببأ مع ان الموضوع فی کلیهما موضوع بجعل الشارع » دلیلی ندارد که اسم این را بگذاری شرط و اسم دیگری را سبب در حالی که هر دو موضوعش موضوع بجعل شارع است . پس گاهی می گوئیم شرط و گاهی سبب . همان موضوع است . این قسمت را گفتیم که رفع غرابت کنیم که بحث موضوع شناسی شامل شرط و سبب و … هم می شود.
فرق موضوع و متعلق
گاهی می گوئیم موضوع تکلیف و گاهی می گوییم متعلق تکلیف . موضوع یعنی آن شیءخارجی و متعلق یعنی آن چیزی که مربوط به عمل مکلف است. مثلأ ما یک خمر داریم و یک شرب خمر نمی شود گفت خمر حرام است یا حلال. خمر یک شیء خارجی است. و حلال و حرام ندارد، آنکه حکم شرعی دارد شرب خمر است. فعل مکلف را باید مورد بحث قرار دهیم، فقه از فعل مکلف بحث می کند، که شرب خمر است خوب این هم فرق موضوع و متعلَق.
گاهی هم به جای موضوع یا متعلق عنوان می گوییم. عنوان چیزی است که اشاره به واقع دارد، مثلاً چیزی را می خواهم بحث کنم و اسم آن را نمی دانم، این عنوان مشیر است فقط اشاره دارد، مثلاً می گوییم انسان حیوان ناطق است . این عنوان حیوان ناطق مشیر است شما بحث نمی کنید که انسان ناطق است یا نه، یا اینکه ناطق یعنی حرف زدن یا درک کلیات اصلاً این حرفها نیست وقتی می گویید انسان حیوان ناطق یعنی حیوان X خوب X که معنی ندارد ؟ این فقط عنوان مشیر است این کلمه ناطق را بحث نمی کنیم که از نطق یا درک کلیات و یا قوه عاقله و … است به این گونه موارد «عنوان» می گوییم که مواردش در فقه زیاد است.
موضوع (عنوان مشیر)
بودا با انگشت خود اشاره به ماه می کرد و به مردم می گفت ماه را ببینید . مردم به سر انگشت او نگاه می کردند و می گفتند ماه نیست ماه کجاست؟ باز با دست دیگرش اشاره می کرد به ماه، باز مردم به سر انگشت او نگاه می کردند و می گفتند ماه کجاست؟ عنوان مشیر همین است یا حور العین و نهر در بهشت و امثال اینها وقتی گفته می شود حور العین نگوییم حور العین زن است یا مرد لباس آنها چگونه است. برای زنها هم حورالعین هست؟ یا برای زنها چیز دیگری است یا اینکه قرآن می فرماید:« مَّثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ. سوره رعد آیه 35 »
در بهشت نهر یا امثال اینها تشبیه و عنوان مشیراست . به نوک انگشت نگاه نکنیم و بگوییم ماه کجاست و بعد هم بحث کنیم ناخن باید بلند باشد یا پهن یا دایره یا مستقیم و امثال اینها. عناوینی که در فقه می گوییم «عنوان» عنوان مشیر است و اشاره به چیز دیگری است.
در فقه مطرح است که اگر کسی دست روی الاغ گذاشت و گفت این اسب را به فلان قیمت می فروشم آیا این معامله صحیح است یا باطل ؟ به زبان اسب می گوید و دست روی الاغ گذاشته است یا مثلأ رفته توی مغازه و دست روی آبگرمکن گذاشته و می گوید این یخچال را چقدر می فروشی؟ آیا معامله صحیح است یا نه؟ اینها را «عنوان مشیر» می گویند.
فرق مفهوم در علوم مختلف
یک جاهایی در شرع «عنوان» آمده که به آن موضوع می گوییم . و یک جاهایی« مفهوم » آمده که مفهوم روشن است در فقه و اصول و فلسفه مفهوم به یک معنا بکار می رود و در عرفان چیز دیگر است در فقه و اصول و فلسفه مفهوم را با ماهیت به یک معنی بکار می بریم ولی در عرفان مفهوم یک چیز است و ماهیت چیز دیگری است. در عرفان می گویند:« اسماء و صفات الهی مفهوم دارند ولی ماهیت ندارند» و حال اینکه در فقه و اصول می شود بجای مفهوم بگوییم ماهیت.
موضوع و مصداق
گاهی به جای موضوع می گوییم مصداق. اگر یک عنوان کلی را بخواهیم تطبیق بدهیم بر خارج، این را مصداق می گویند مثلاً حیوان ناطق . اینکه بیایم بگوییم این فرد و فرد دیگر به این مصداق می گویند.
پس مصداق مربوط به خارج است و عنوان یا مفهوم مربوط به ذهن می شود گاهی موضوع یک امر ذهنی است، گاهی یک امر خارجی.
موضوع و جری و تطبیق
گاهی هم بجای جری و تطبیق می گوییم فرد. علامه طباطبایی(رضوان الله علیه) خیلی در المیزان این کلمه (جری و تطبیق) را بکار برده است.
معنایش این است که یک چیزی در مورد خاصی بود، بیاییم در سایر موارد آن را جریان بدهیم. در موارد دیگر تطبیق بدهیم، که در بحث های فقهی فراوان پیش می آید یک چیز در زمان ائمه بود، بیاییم در مورد دیگر تطبیق بدهیم که در جلسات بعد مطرح می کنم، که زمان و مکان در موضوع چه تأثیری دارد یک موضوع در یک زمان چیزی است و همان موضوع در یک زمان دیگر چیز دیگری است خود موضوع در دو زمان دو موضوع است یا یک موضوع در یک زمان یک جور است و همان موضوع در زمان دیگر طور دیگری است.
انواع موضوع به اعتبارخارج
یکی از تقسیمات موضوع این است که یک مرتبه موضوع خارجیه صرف است یا مستنبط شرعی است و یک مرتبه موضوع موضوعاتی است که به آن ماهیات جعل شرعی گویند.
1- موضوعات خارجیه صرف مثل اینکه خون یعنی چه؟ الکل یعنی چه؟ شراب یعنی چه؟ اینها موضوعات خارجی صرف هستند و ربطی هم به شرع ندارد، بحث این است که شراب یعنی چه؟ فقاع یعنی چه؟ یک وقت بحث می کنیم که کوسه فلس دارد یا نه؟ ربطی به شرع ندارد، شرع مقدس می گوید چه چیز حلال و چه چیز حرام است شرع می گوید مثلاً خرگوش حلال است یا حرام حالا خرگوش یعنی چه ؟ این موضوع خارجیه صرف است هکذا شراب و فقاع و خون و ….
2- موضوعات مستنبط شرعی مثلاً کر یعنی چه؟ به چه چیزی کر می گویند نمی خواهم بحث کنم آب کر پاک است یا نجس، منفعل می شود یا نه؟ اصلاً بحث اینست که کر یعنی چه؟ از کتب لغت بهفمم کر یعنی چه؟ از عرف بگیریم ؟ یا از شرع؟ شرع می گوید کر یعنی چه این موضوع را مستنبط شرعی گویند. اینگونه موضوعاتی را که به آنها مستنبط شرعی می گوییم باید از شرع گرفت نه اینکه برویم سراغ عرف یا کتب لغت و ببینیم عرف چه می گوید یا لغت چه می گوید. مثلاً اگر بگوییم آب کر که 127 کیلو گرم است عرف مردم می گویند اگر نیم کیلو هم کمتر بود باز هم کر است مسامحه عرفی است یا مسافر باید 5/22 برود . اگر کسی مقداری کمتر رفت آیا مسافر است یا نه؟ الان سراغ عرف بروم عرف بین 21 و 22 خیلی فرق نمی گذارد یا اینکه باید برای این موارد سراغ شرع رفت؟
مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری در آثارش می فرماید:« حدودی که شارع تعیین کرده نباید تسامحی در آن بشود یعنی اگر شارع گفت 127 کیلو گرم اگر کمتر شد کر نیست چون شارع مشخص کرده و اگر گفت 22 کیلومتر، اگر کمتر شد سفر نیست چون شرع آمده و حدودی تعیین کرده است».
3- ماهیات جعلی یا ماهیات مخترعه شرعی
به موضوعاتی که شرع آنها را درست کرده ماهیات جعلیه و یا ماهیات مخترعه می گویند.اختراعات شرعی مثل صلوة. آیا صلوة موضوع است یا حکم؟ الصلوة واجبة، واجبة حکم است، امّا اینکه صلوة یعنی چه؟ باید به سراغ لغت برویم یا سراغ عرف برویم یا سراغ شرع ؟ شرع می گوید به این چیزها صلوة می گویم.
قسم دوم و سوم (ماهیات جعلی و مستبط شرعی) قطعاً کار فقیه و باید از آن بحث کند و کتب فقهی پر است و کمتر کتاب فقهی سراغ داریم که این کار را نکرده باشد، از توضیح المسائل گرفته تا سایر کتب فقهی . مسافر یعنی چه؟ کر یعنی چه؟ مجتهد یعنی چه؟ عادل یعنی چه؟ اینها همه موضوع شناسی است. صلاة یعنی چه؟ پس این دو قسم قطعاً کار فقیه است . و واضح است فقط بحث راجع به موضوعات خارجیه صرف است .
امّا در قسم اوّل (موضوعات خارجیه صرف ) گفتیم باید به سراغ عرف رفت. اینکه بول چیست؟ خون چیست؟ باید سراغ عرف برویم یا سراغ شرع؟
با توجّه به اصول عملیه داریم(اصاله الطهارة – استصحاب – برائت – احتیاط و …) . آیا وقتی شارع می گوید بول نجس است ، هر چیزی که بول است نجس است یا معلوم البولیة نجس است . خیلی وقتها که شارع می گوید مشکوک را بگو پاک است در این مشکوک بول هم داخل است. اگر کسی یقین دارد این لیوان آب بول است آیا می تواند بخورد یا حرام است ؟ یا اگر بول بود و یقین داشت آب است آیا خوردن آن حرام است ؟ شارع نفرموده آب حلال و بول حرام است یا اینکه فرموده شرب معلوم البولیة و معلوم الماء حرام و حلال است.
پس خود خمر یا بول یا خون یا ماء موضوع بحث نیست بلکه معلوم الخمریة و … مطرح است با اصاله الطهارة و …. شارع در موضوع تصرف کرده وقتی شارع در موضوع تصرف کرده موضوع را از شرع بگیرم یا از عرف یا کتب لغت؟طبیعی است که باید از شرع بگیرم . از شرع باید بگیرم که خمر حرام است یا معلوم الخمریة.
و الحمد لله رب العالمین.