چگونگی ذبح و نحر در فقه اسلامی

  • نویسنده: سجادی، مرضیه سادات

چگونگی ذبح و نحر در فقه اسلامی

چکیده

در این مقاله، نخست مقدمه‌ای درباره روش ذبح در سه دین زرتشتی، یهودیت و مسیحیت به اختصار آمده است؛ آن گاه بحثی فقهی پیرامون چگونگی‌ ذبح و نحر و این که در ذبح، چه اعضایی باید قطع شوند مطرح شده است و اقوال‌ علمای امامیه در این مساله و مقول مختار با ادّله بررسی گردیده، و برای ملموس‌تر شدن‌ مسأله، بحثی علمی در مورد اجزاء گردن حیوان به طور مختصر ذکر شده است. همچنین مسأله بیهوش کردن حیوان قبل از ذبح و نحر، مطرح گشته و نظر برخی فقها و قول مختار در مورد آن بیان شده است. در پایان نیز طی بحثی کوتاه، نظر فقهای اهل‌ سنت در مورد چگونگی ذبح و نحر آمده است.

  مقدمه

بدون شک یکی از نیازهای اساسی موجودات زنده، غذاست و انسان نیز به عنوان یک موجود زنده از این امر، مستثنی نیست. همان گونه که در علوم زیستی و جانورشناسی آمده است، حیوانات از جهت تغذیه به سه دسته تقسیم می‌شوند: گروهی علفخوارند؛ دسته‌ای گوشتخوار؛ و تعدادی نیز همچون انسان، همه چیز خوار هستند. با توجه به این ویژگی بشر، گوشت و فرآورده‌های آن یکی از منابع مهم‌ غذایی و به مشار می‌رود.

از آن جا که تنها منبع گوشتی برای انسان، حیوانات هستند، بشر از ابتدا به این‌ مسأله، توجه داشته و تلاشش بر این بوده است که از راههای گوناگون به حیوانات، دست پیدا کند. اولین روش برای دست‌یابی به گوشت حیوانات، شکار آنها بود؛ امّا با پیشرفت تمدّن و رام نمودن حیوانات و پرورش آنها کم کم روش ذبح و کشتن حیوانات اهلی نیز توسط انسان، مورد استفاده قرار گرفت و در طول زمان، ملّتهای مختلف به صورتهای گوناگون، این عمل را انجام داده‌اند. هم اکنون سالانه‌ میلیاردها حیوان توسط بشر، ذبح شده و گوشت و پوست آنها به مصرف می‌رسد، امّا احکام و روشهای ذبح در کشورهای مختلف و براساس ادیان و آیین های آن جا، متفاوت است. گردن»

مؤلف کتاب‌ Meat hygiene (بهداشت گوشت)، می‌نویسد:«در اسپانیا، بخشهایی از ایتالیا، مکزیک و چند کشور آمریکایی جنوبی، گاوها با روش«فرو کردن‌ خنجر در[1]یا روش«اورتازیون»[2]ذبح می‌شوند. در این روش، یک کارد کوتاه دو لبه در فضای پس سری-اطلسی[3] وارد شده و بصل النخاع را قطع می‌کند. در قطب شمال، گوزنهای شمالی با یک کارد خمیده یک لبه کشته می‌شوند، که این‌ کارد به فضای پس سری-اطلسی وارد شده، آن گاه به طرف جلو هدایت می‌گردد تا مغز را از بین ببرد.

در هند و خاور دور عملا همه حیوانات در حالت هوشیاری، ذبح می‌شوند. در هند بیشتر گوسفندها و بزها با روش حلال‌[4]یا محمّدی، ذبح می‌شوند، به طوری که نظیر روش یهودیها گلو به صورت عرضی بریده می‌شود. روش سیک‌[5] یا جکتها[6] نیز انجام می‌گیرد. در این روش، گوسفند و بز به وسیله ضربه شمشیر، سر بریده می‌شوند. در مناطقی از شمال هند، ذبح‌کنندان با یک ضربه شمشیرمخصوص، می‌تواند سر گاو میش را از تن جدا کنند[7].

برای پی بردن به غنا و کمال فقه اسلامی، قبل از پرداختن به بحث اصلی که‌ روش ذبح از دیدگاه اسلامی است، نخست نگاهی گذرا بر شیوه ذبح در سه دین‌زرتشتی، یهودیت و مسیحیت می‌افکنیم:

ذبح در دین زرتشت

به طور کلی در دین زرتشت، قوانین خاصی در مورد ذبح نیامده است. به عقیده زرتشتیان، زرتشت، تنها اصول دین را آورده است، و فروع دین باید توسط علما و دانشمندان در هر دوره بر طبق مقتضیات زمان و مکان، بیان گردد.

به نظر زرتشتیان، متخصصین علوم تغذیه و بهداشت باید تعیین کنند که چه‌ حیواناتی حلال گوشت(قابل خوردن)و چه حیواناتی حرام گوشتند(غیر قابل‌ خوردنند)، و در دین آنها تعیین نشده است. همچنین هر حیوانی را می‌توان ذبح کرد و سالم بودن آن را متخصصین(بهداشت گوشت)باید تشخیص دهند.

به اعتقاد زرتشتیان، همه حیوانات به یک روش، ذبح می‌شوند. به نظر آنها، لازم نیست که ذبح‌کننده، زرتشتی باشد؛ بلکه آنها تابع اکثریت جمعیت ساکن در محلّ زندگیشان هستند. مثلا در ایران، آنها تابع مردم مسمانند و از ذبیحه‌های آنها استفاده می‌کنند و گوشت خوک نیز نمی‌خورند، و در هند، تابع مردم آن‌جا هستند و به تبع هندوها، گوشت گاو نمی‌خورند.

در مورد ابزار ذبح، مسأله خاصی در دین زرتشت نیامده است و زرتشتیان در این زمینه نیز مطابق زمان، عمل می‌کنند.

دربارهء ذکر نام خدا هنگام ذبح، باید گفت:اگر حیوان به عنوان نذر، ذبح‌ می‌شود باید نام خدا را بر آن ببرند؛ امّا چنانچه آن را برای شادی روح مرده و به عنوان خیرات، ذبح می‌کنند هنگام ذبح می‌گویند:«روان فلانی شاد باد»[8].

ذبح در یهود

یهودیان در زمینه ذبح حیوانات، قوانین و احکام مفصّلی دارند که در تلمود[9] بیان شده است؛ امّا ریشهء آن در تورات آمده است، آن جا که می‌گوید: «هرگز نباید حیوانی را بخوری که به مرگ طبیعی می‌میرد». و نیز می‌گوید:«باید گاوها و گوسفندها را همان‌گونه که به تو تعلیم داده‌ام، ذبح کنی، بعد بخوری»ذبح شرعی نزد یهود، «شهیتا»[10] نامیده می‌شود و به ذبح کننده، «شوهت»[11] گویند. ذبح کننده باید یهودی پایبند به دین و آشنا با احکام ذبح باشد. وی باید تحت آموزش قرار گرفته و در آزمون مشکلی که از سوی حاخامهای یهودی‌ برگزار می‌شود، شرکت کند که در صورت موفقیت در این آزمون، اجازه ذبح به وی‌ داده می‌شود[12].

در تلمود آمده است:سه طبقه از اشخاص، مجاز نیستند حیوانی را ذبح کنند که عبارتند از:کر و لال، ابله و دیوانه و طفل خردسال. کر و لال از این رو حق ذبح کردن‌ ندارند که نمی‌توانند برکت لازم را هنگام ذبح بخوانند. دیوانه و کودک نیز به این‌ حهت که حسّ مسؤولیت کافی ندارند تا بتوانند چنین کار دقیق و حساسی را بخوبی‌ انجام دهند، اجازه ذبح به ایشان داده نشده است[13]‌.

و امّا حیوانی که بنظر یهودیان قابل ذبح است، حیوانی است که حلال‌ گوشت باشد؛ مانند گاو و گوسفند. همچنین هنگام ذبح، حیوان باید زنده و سالم‌ بوده و از هیچ آسیبی، رنج نبرد. بنابراین از بیهوشی حیوان قبل از ذبح، منع شده‌است. و نیز حیواناتی که بی حرکت افتاده و توان برخاستن ندارند، طبق اصول‌ مذهبی یهود، نباید ذبح شوند[14].

کاردی که عمل ذبح با آن انجام می‌گیرد باید کاملا تیز و صاف، بدون‌ هیچ‌گونه برآمدگی یا فرورفتگی باشد. طول تیغه چاقو باید دو برابر پهنای گردن‌ حیوان بوده و قبل از ذبح هر حیوانی، باید آزمایش شود[15].

طریقه ذبح یهودی بدین صورت است که ذبح کننده با استفاده از یک ضربه‌ دقیق و سنجیده، با چاقوی بسیار تیز، حیوان کاملا هوشیار را ذبح کند. در این‌ کار، تمام بافتهای نرم جلو ستون مهره‌ها در ناحیه گردن بریده می‌شود که شامل‌ سرخرگها و سیاهرگها نیز می‌شوند. ضروری است که گردن در وضعیت کاملا کشیده‌ قرار گیرد، تا لبه‌های زخم، بازمانده و لذا از هر گونه دردی جلوگیری کند[16].

پنج علت که سبب مردود شدن ذبح و منع استفاده از آن می‌شوند، عبارتند از:
1- «شهیا»[17]یا تأخیر(یعنی کارد را بدون کمترین مکث روی گردن حیوان و یا پرنده به جلو و عقب بکشند و آن را ببرند.)
2- «دراسا»[18] یا فشار(یعنی عمل ذبح به آرامی و بدون وارد آوردن فشار عمودی بر گلوی حیوان انجام گیرد.)

3- «حلادا»[19] به معنی حفر کردن و فرود بردن(یعنی نباید نوک کارد، درون‌ گلو فرو رود، بلکه فقط باید لبه تیز آن روی گلو کشیده شود.)
4- «هگراما»[20]یا لغزش(یعنی بریدگی نباید در محلی غیر از جای‌ مخصوص این کارد در گلو ایجاد شود.)
5- «عیقور»[21] یا از جا کنده شدن(یعنی بریدن گلوی حیوان باید بدون کنده‌ شدن نای یا مری از محل اتصال به حلق انجام گیرد.)

هر یک از اعمال فوق، سبب خواهد شد که گوشت حیوان یا پرندهء ذبح شده، حرام و برای مصرف غذایی، غیر قابل استفاده شود؛ زیرا این عمل، سبب رنج‌ کشیدن حیوان یا پرنده می‌شود[22].

ذبح در مسیحیت

امروز در کشورهایی که آیین مسیحیت، دین رسمی آنهاست و اغلب‌ کشورهای پیشرفته را تشکیل می‌دهند، ذبح حیوانات با دستگاههای جدید انجام‌ می‌شود و در بیشتر کشورهای توسعه یافته، بیهوش کردن حیوان قبل از ذبح، به صورت یک قانون درآمده است. در واقع مسیحیان در کشتارگاهها، ناحیه گلوی‌ حیوان را می‌برند؛ همان‌گونه که در ذبح اسلامی و یهودی نیز گلوی حیوان‌ بریده می‌شود، امّا احکام جزئی و مفصّلی که در این دو دین رعایت می‌شود، در مسیحیت وجود ندارد.

زهیر أعرجی در این باره می‌نویسد:«دین مسیحیت، قانون خاصی در ارتباط با احکام ذبح ندارد، و چون حواریون عیسی(ع)از یهود و مؤمن به شریعت موسی‌ (ع)بودند، احکام یهودیت را در ذبایحشان اجرا می‌نمودند. منابع اصلی مسیحیت‌ ذکر می‌کنند که:برخی از حواریون عیسی(ع)، راهی مغایر با شریعت موسی(ع)را در پیش گرفتند و پولس‌4به مسیحیتی بشارت داد که مقداری با احکام موسی(ع)تفاوت داشت. همچنین مرقس‌[23] گفت که موسی(ع)فرموده است:«چیزی خارج‌ از انسان نیست که اگر داخل آن شود، آن را نجس کند». و بر این اساس مرقس، حلیّت تمام گوشتها، بلکه حلیّت تمام خوردنیها و آشامیدنیها را استنباط نمود، و این خلاف احکام یهود است. پیتر[24] نیز این روش را در پیش گرفت. و این چنین، مسیحیان به احکام شریعت موسی(ع)در مورد ذبح، بی‌توجهی نمودند بجز مسیحیان قبطی که در این حکم با دیگر مسیحیان، تفاوت دارند؛ امّا از حضرت‌ مسیح(ع)نصّی روشن در مورد احکام ذبح، وارد نشده است.

امروزه بیشتر مذاهب و فرقه‌های مسیحی(که اجمالا معتقد به تثلیثند)نام‌ خدا یا نام مسیح را بر ذبیحه‌هایشان نمی‌برند؛ بلکه آنها[اساسا]احکام گسترده‌ای‌ در مورد ذبح ندارند»3[25].

ذبح در اسلام

موضوع ذبح همچون دیگر موضوعات در فقه اسلامی به طور مشروح، مورد بررسی قرار گرفته و احکام و مسائل مربوط به آن، توسط فقها، به تفصیل بیان‌ گردیده است. با عمل به دستورات و قوانین ویژه ذبح که در اسلام، وضع شده‌ است، از طرفی حال حیوان، رعایت شده و کمتر آزار می‌بیند و از طرف دیگر، خود دستورات دارای اثر بهداشتی یا اخلاقی است. در این مقاله تنها بخشی از بحث‌ ذبح، یعنی چگونگی ذبح و نحر از دیدگاه اسلام، مطرح شده و برخی از احکام‌ مربوط به آن نیز آمده است.

چه حیواناتی«ذبح»و چه حیواناتی«نحر»می‌شوند؟

از بین حیوانات، تنها شتر باید نحر شده و بقیه باید ذبح گردند، و اگر خلاف‌ این، عمل شده و شتر، ذبح و دیگر حیوانات، نحر گردند، تذکیه صورت نگرفته و حلال نمی‌شوند. این حکم بین امامیه، مشهور بوده و در خلاف‌[26] و غنیه‌[27] ، ادّعای‌ اجماع امامیه بر آن شده است. ملاّ احمد نراقی در مستند، در این مورد، نقل عدم‌ خلاف کرده است. وی از ابن ادریس و شهید ثانی، نقل اجماع نموده و خود، آن را اجماع محصّل دانسته و دلیل بر این مطلب شمرده است‌. [28] روایاتی نیز بر این‌ مسأله، دلالت دارند:

عن صفوان قال:سألت أبا الحسن(ع) عن ذبح البقر فی المنحر، فقال: للبقر الذبح و ما نحر فلیس بذکیّ[29]‌.

صفوان‌[30] گفته است:از امام کاظم(ع)دربارهء ذبح گاو در محلّ نحر پرسیدم، فرمود:گاو باید ذبح شود، و هر چه‌[گاوی‌]نحر شود، تذکیه شده نیست.

عن یونس بین یعقوب قال:قلت لأبی الحسن الأوّل(ع):انّ أهل مکّة لا یذبحون البقر و انّما ینحرون فی اللّبة فما تری فی أکل لحما؟قال:فقال(ع): «فذبحوها و ما کادو یفعلون»[31]، لا تأکل الاّ ما ذبح[32]‌.

یونس بن یعقوب گفته است:به امام کاظم(ع)عرض کردم:اهل مکّه، گاو را ذبح نمی‌کنند، بلکه آن را در محلّ گودی گردن، نحر می‌نمایند، نظر شما در مورد خوردن گوشت آن چیست؟گفت:امام(ع)فرمود:«پس آن را سر بریدند، و چیزی‌ نمانده بود که نکنند»، مخور مگر آنچه‌[گاوی‌]را که ذبح شده است.

علاّمه طبرسی در مجمع البیان نقل کرده است که:قیل للصادق(ع):انّ أهل‌ مکّة یذبحون البقر فی اللّبة فماتری فی أکل لحومها؟فسکت هینئة ثم قال:قال اللّه‌ تعالی:«فذبحوها و ما کادوا یفعلون»، لا تأکل الاّا ما ذبح من مذبحه[33]‌.

به امام صادق(ع)عرض شد که:اهل مکّه، گاو را در محلّ گودی گردن، ذبح‌ می‌کنند، نظر شما در مورد خورد گوشت آن چیست؟امام(ع)لحظه‌ای‌ سکوت کرد آن گاه فرمود:خداوند فرموده است:«پس آن را سر بریدند و چیزی‌ نمانده بود که نکنند»، مخور مگر آنچه‌[گاوی‌]را که از محل ذبحش، ذبح‌ شده است.

قال الصادق(ع):کلّ منحور مذبوح حرام، و کلّ مذبوح منحور حرام[34]‌.

امام صادق(ع)فرمود:هر حیوانی که باید نحر شود، ولی ذبح گردد و نیز هر حیوانی که باید ذبح شود، امّا نحر گردد، حرام است.

چگونگی ذبح

در مورد چگونگی و این که چه اعضایی باید قطع شود، چند قول وجود دارد:

قول یکم:در ذبح باید چهار عضو از گلوی حیوان، قطع شود:مری که محلّ‌ عبور آب و غذا، و نای که محلّ عبور هواست، و دو رگ که در دو طرف نای یا مری‌ قرار دارندو چه بسا بر هر چهارتا، اسم اوداج(رگهای)چهارگانه، اطلاق شود، و چنانچه برخی از این اعضاء، قطع نگردند، حلال نیست. اکثر فقهاء به این قول‌ معتقدند و ملاّ احمد نراقی‌[35]و صاحب جواهر[36]، آن را قول مشهور می‌دانند، وشیخ طوسی در خلاف، ادّعای اجماع بر آن نموده است‌[37]. و گفته شده است که‌ صاحب مهذّب‌[38] و صاحب نهایة المرام‌[39] و صیمری‌[40]، بر آن نقل اجماع‌ کرده‌اند.

قول دوم:در ذبح، قطع نای و دو رگ، کفایت می‌کند. و در غنیه‌[41] و اصباح‌[42] و مختلف‌[43] به آن تصریح شده، و در غنیه، اجماع بر آن آمده‌ است. و از فقهای معاصر، آیت اللّه شیرازی به این قول، فتوا داده‌ است[44]‌.

قول سوم: در ذبح، به قطع نای، بسنده می‌شود. این قول از ابن جنید اسکافی نقل شده است‌[45]. و گفته شده که علاّمه حلّی و صاحب‌ مسالک‌[46] به آن تمایل نموده‌اند[47]. و در مستند آمده است که:محقّق حلّی و شهید ثانی نیز به آن تمایل داشته‌اند، و ظاهر تعدادی از فقهاء همچون محقّق‌ اردبیلی و صاحب کفایه‌[48] و صاحب مفاتیح‌[49] و شارح مفاتیح‌[50] نیز چنین‌ است[51]‌.

قول چهارم:از ابن ابی عقیل نقل شده است که معتقد به تخییر بین قطع نای‌ و بریدن دو رگ می‌باشد[52]، و گفته شده که وی قائل به تخییر بین قطع نای و قطع‌ هر چهار عضو است[53]‌.

ادلّهء چهار قول

برای قول اول به اصل عدم حلیّت، و به اجماع منقول و شهرت، و به این که‌ قد رمتیّقن، قطع چهار عضو است، استدلال شده است. همچنین برخی از اعلام‌ به مفهوم این روایت، تمسّک نموده‌اند:

عن عبد الرحمن بن الحجّاج قال:سألت أبا ابراهیم(ع)عن المروة و القصبة و العود یذبح بهنّ الانسان اذا لم یجد سکّینا، فقال:اذا فری الأواج فلا بأس‌ بذلک[54]‌.

عبدالرحمن بن حجّاج گفته است:از امام کاظم(ع)دربارهء سنگ تیز و نی و چوب پرسیدم که انسان چنانچه کاردی نیابد، با آنها ذبح می‌کند، فرمود:اگر رگها را قطع کند اشکال ندارد.

در این روایت، لفظ«أوداج»به کار رفته و اقلّ جمع، سه تاست. بنابراین قطع‌ نای به تهایی کفایت نمی‌کند.

بر این ادّله این گونه اشکال شده است:اوّلا:اطلاقات در کتاب و سنّت، مجالی برای اصل، باقی نمی‌گذارد، ثانیا:اجماع قطعا وجود ندارد، ثالثا:اجماع و شهرت، صلاحیت دلیل بودن را ندارند؛ رابعا:روایت مذکور با صحیحهء شحّام، معارض است:

عن زید الشحّام قال، سألت أبا عبدالله(ع)عن رجل لم یکن یحضرته سکّین‌ أیذبح بقصبة؟فقال(ع):اذبح بالحجر و بالعظم و بالقصبة و العود اذا لم تصب‌ الحدیدة اذا قطع الحلقوم و خرج الدّم فلابأس به[55]‌.زید شحّام گفته است:از امام صادق(ع)دربارهء مردی پرسیدم که کارد با خود ندارد، آیا با نی ذبح کند؟فرمود:اگر ابزار تیز نداری با سنگ و استخوان و نی و چوب، ذبح کن، چنانچه حلقوم را قطع کرده و خون بیرون آید اشکال ندارد.

و جمع بین این دو روایت، مقتضی تقدیم صحیحهء شحّام بر روایت قبل‌ است؛ زیرا اگر این صحیحه را به آن روایت، مقیّد نماییم، استهجان، لازم می‌آید. چون مثل این است که چهار چیز، شرط باشد، ولی فقط یک چیز را ذکر کرده، آن گاه‌ بگوید:این به شرایط دیگری، مقیّد است. و از این قبیل استثناء اکثر می‌باشد/که‌ مستهجن است/. بنابراین روایت قبل، حمل بر استحباب یا مواردی دیگر می‌شود[56].

همچنین اشکال شده است که:روایت عبدالرحمن در لزوم قطع چهار عضو ظهور ندارد؛ زیرا ذکر«أوداج»و اراده نای و مری و دو رگ، مجاز است و جز با قرینه‌ نباید به کار رود، و ذکر این لفظ و ارادهء دو رگ نیز ظاهرا مجاز است و نیاز به قرینه‌ دارد[57].

کسانی که معتقدند قطع نای و دو رگ، کافی است چنین استدلال کرده‌اند: این دو در روایات، ذکر شده‌اند، بنابراین قطع گردند؛ امّا در روایات، ذکری از مری به میان نیامده است. پس روایات، دلالتی بر بیش از قطع نای و دو رگ‌ ندارند[58]. از ریاض نقل شده که پس از ذکر قول علاّمه در مختلف، گفته است: اگر اجماع منقول نبود، شاید این قول، خالی از قوّت نبود به دلیل این که مری در دو روایت، ذکر نشده است و شمول«اوداج»-در روایت عبد الرحمن-نسبت به مری‌ نیز ظاهر نیست[59]‌.

بر این قول نیز اشکال شده است که منظور از«اوداج»در روایت، رگهای‌ چهارگانه است. زیرا الف و لام در آن، اشاره به عهد خارجی، یعنی رگهای خاصی‌ است که هنگام ذبح، قطع آنها معمول است[60]‌.

و امّا فقهایی که به قطع نای، بسنده نموده‌اند، گفته‌اند:اختلاف و اشکالی در لزوم قطع نای وجود ندارد، بلکه اجماع و روایات، بر آن دلالت دارد و عمده‌ترین‌ روایتی که به آن استدلال کرده‌اند روایت زید شحّام از امام صادق(ع)است‌[61]، که‌ ذکر شد. علاوه بر این که اگر نای حیوان، قطع شود، اسم ذبح بر آن، صدق می‌کند. از ابن جنید نقل شده که گفته است:آنچه در تذکیه، مستحب است قطع حلقوم و رگهای چسبیده به آن، و رساندن قطع به استخوان است بدون آن که آن را جدا کند، و اگر قطع را به حلقوم برساند، کافی است زیرا مقداری از تذکیه را انجام داده که‌ حیوان پس از آن زنده نمی‌ماند[62].

بر روایت زید شحّام، اشکال شده است که:حمل بر ضرورت می‌شود؛ زیرا در سیاق ضرورت(مجوّز ذبح با غیر آهن)وارد شده است. علاوه بر این که با روایت‌ صحیح عبدالرحمن، معارض می‌باشد[63].

فاضل مقداد در مورد جمع بین این دو روایت فرموده است:ممکن است‌ جمع بین این دو روایت را این گونه توجیه کرد که چهار عضو به هم متصّلند و اگر نای‌ یا دو رگ قطع شود، ناچار بقیه نیز با آن قطع می‌شوند[64].

صاحب جواهر(ره)نیز با توجه به سخن فاضل مقداد، فرموده است:ممکن‌ است بسنده کردن این حدیث صحیح به ذکر نای، بدین اعتبار باشد که به گفته‌ مقداد، رگهای چهارگانه به یکدگیر متّصلند به طوری که اگر نای یا دو رگ قطع گردد، ناگزیر بقیه نیز با آن قطع می‌شوند؛ و شاید در ذبح رایج که در احادیث، مورد پرسش‌ قرار گرفته است این گونه باشد، نه این که خواسته باشد به یکی از اینها بسنده نماید. بنابراین اگر ذبح معمول و متعارف، به نای منتهی شود مستلزم قطع همه‌ اعضاء است، زیرا علاوه بر این که رگها، محیط به نای هستند، عرض آنها نیز از عرض‌ نای بیشتر نیست[65]‌.

قول مختار و استدلال بر آن

همان‌گونه که ملاحظه می‌شود در روایات، دلالت روشنی بر قول مشهور وجود ندارد. همچنین دلالتی بر قول به کفایت قطع نای نمی‌توان یافت؛ زیرا در روایت زید شحّام که عمده‌ترین دلیل این قول می‌باشد، آمده است:اذا قطع الحلقوم‌ و خرج الدّم فلا بأس به‌[66]. دلالت این روایت، زمانی تمام است که، اولا:حلقوم‌ به معنای نای باشد؛ و حال آن که این احتمال وجود دارد که حلقوم به معنای حلق، یعنی گلو باشد؛ زیرا در کتب لغت به این معنا نیز به کار رفته است‌[67]. با توجه به این که‌ در این روایت، پرسش در مورد ابزار ذبح است و امام(ع)قصد دارد که ویژگی‌ برندگی این ابزار را بیان نماید، لذا معنا چنین می‌شود که اگر برندگی ابزار به اندازه‌ای‌ باشد که بتوان گلو را قطع کند اشکال ندارد-همان‌طور که کارد، این خاصیت را دارد.

ثانیا:بر فرض که بپذیریم حلقوم به همان معنای عضو خاص، یعنی نای‌ باشد، دلالت روایت در صورتی تمام خواهد بود که عبارت«و خرج الدّم»وجود نداشته باشد؛ یعنی اگر امام(ع)می‌فرمود:«اذا قطع الحلقوم فلا بأس به»، این‌ روایت، دلالت داشت بر این که قطع نای، کفایت می‌کند. ولی به دنبال قطع حلقوم، خروج خون نیز آمده است، و روشن است که با قطع نای به تنهایی، خونی خارج‌ نخواهد شد(البته قطراتی از خون که در بافتها و عضلات اطراف نای، وجود دارد خارج می‌گردد، امّا خروج خون به طور متعادل که فقهاء شرط نموده‌اند، متحقّق‌ نمی‌شود)، و تنها زمانی خون به جهش بیرون می‌زند که دو رگ، قطع شوند، و قطع‌ مری نیز تأثیری در خروج خون نخواهد داشت، و اساسا در قسمت بالای گردن که‌ ذبح معمولا در آن ناحیه صورت می‌گیرد، مری در پشت نای، واقع شده است و قطع نای و دو رگ، هیچ ملازمه‌ای با قطع مری ندارد؛ هر چند که اگر ذبح، به سرعت‌ انجام گیرد هر چهار عضو، قطع می‌شوند.

بنابراین اگر کسی فقط نای و دو رگ را قطع نماید، هم مفهوم ذبح، تحقّق یافته، و هم خروج خون که در روایت آمده به طور کامل، صورت پذیرفته‌ است، و از لحاظ تأمین آسایش حیوان در هنگام ذبح نیز کوتاهی نشده است. علاوه‌ بر این که به اعتقاد کارشناسان بهداشت گوشت، قطع مری، اغلب موجود آلوده‌ شدن گردن، سر و خون حیوان توسط محتویات شکمبه‌ای می‌شود[68].

پس روشن شد که در روایات، ذکری از چهار عضو به میان نیامده است، و به گفتهء ابن فهد، این مسأله را اولین بار شیخ در خلاف و مبسوط، بیان نموده و اجماع‌ بر آن ذکر کرده است‌[69]، و پس از وی دیگران، آن را تکرار نموده و آن استدلال‌ کرده‌اند.

تنها دلیلی که می‌توان برای قول مشهور، تصوّر نمود، سیره است، یعنی‌ اگرچه در روایات، قطع هر چهار عضو به صراحت نیامده است، امّا احتمال دارد که‌ روش ذبح رایج در زمان پیامبر(ص)و ائمه(ع)بر قطع چهار عضو، استوار بوده‌ است و چون مسأله در نظ مردم، آشکار و روشن بوده، لذا پرسشی در این زمینه، مطرح نشده و در روایات نیز ذکر نگردیده است. آن گاه همین سیرهء عملی در کلام‌ فقهاء وارد شده و به صورت فتوا درآمده است. بنابراین، احتیاط آن است که در ذبح، هر چهار عضو، قطع شود هر چند که قطع نای و دو رگ نیز کفایت می‌کند.

جهت روشنتر شدن این مسأله، بحثی علمی در مورد اجزاء گردن حیوان، به طور مختصر مطرح می‌شود:در دو طرف گردن نشخوارکنندگان، شیاری به نام‌ شیار«وداج»[70] وجود دارد. در این شیار، سیاهرگ وداج‌[71] در سطح، و سرخرگ‌ «سبات مشترک»[72] و در عمق، و نای‌[73] و مری‌[74] قرار می‌گیرند. در دو طرف مری‌ نیز اعصاب«واگ»[75] راست و چپ، واقع شده‌اند. اعصاب واگ، عصب‌دهی‌ اصلی پاراسمپاتیک(غیر ارادی)کلیّهء اعضای ناحیه گردن، حفره سینه و حفره شکم‌ را انجام می‌دهند. وظیفه سرخرگ سبات مشترک، خون‌رسانی اصلی به نواحی سر و گردن است، و سیاهرگ رواج، خون سیاهرگی(خون تیره و بدون اکسیژن)نواحی‌ سر و گردن را به قلب، تخلیه می‌نماید[76].

نای از پشت حنجره، شروع شده و در ناحیه گردن به طرف عقب، امتداد می‌یابد و در داخل حفره سینه، به دو نایژه‌[77] اصلی راست و چپ، تقسیم می‌شود و این‌ دو نایژه، وارد ریه راست و چپ می‌گردند. لولهء مری، از حلق آغاز شده و تا حفره معده، امتداد دارد. از دیدگاه تشریحی، مری در ناحیه شروع، در قسمت پشت نای قرار دارد و این وضعیت را تا مهره سوم گردنی‌[78] حفظ می‌کند، و از مهره سوم گردنی به سمت‌ چپ نای، تغییر مسیر داده‌[79] و تا مهره ششم گردنی، در سمت چپ نای قرار دارد، و از مهره ششم به بعد مجددا به حالت اوّل، یعنی به قسمت پشتی نای بازمی‌گردد[80].

نکته‌ای که باید یادآوری شد، این است که هرچند در دو طرف گردن، سیاهرگها و سرخرگها وجود دارند، امّا آن که حتما باید قطع شود سرخرگها هستند؛ زیرا سرخرگها خون روشن و اکسیژن‌دار را از قلب به اندامها می‌برند و به دلیل تپش‌ قلب(که مانند یک تلمبه، عمل می‌کند)، خون درون آنها، جریان و فشار زیادی دارد که با قطع شدن این رگها، خون با جهش، خارج شده و حیوان به طور کامل، خونگیری می‌گردد. امّا اگر تنها سیاهرگها قطع شوند، به علتب عدم وجود خاصیت‌ ارتجاعی در دیواره آنها، و بزرگ بودن حفره آنها، خون تیره درونشان به طور کامل‌ به قلب، تخلیه نمی‌شود، و در اثر ماندن خون در بدن، لاشه زود فاسد می‌گردد، به علاوه بیشتر باعث آزار حیوان می‌شود و خروج روح از بدن آن، به کندی صورت‌ می‌گیرد. البته توجه به این نکته، لازم است که در عمل، قطع سرخرگ بدون‌ سیاهرگ و برعکس، امکان ندارد.

با توجه به مطالب یاد شده، ذبح در هر ناحیه از جلو گردن که صورت پذیرد، صحیح است؛ یعنی از زیر غضروف درقی‌[81] (برآمدگی و گرهی که در جلو گردن‌ قرار دارد و به آن جوزه گفته می‌شود)تا انتهای گردن، هر چهار عضو وجود دارند. اگر ذبح در قسمت بالای گردن، یعنی در ناحیه بین پشت غضروف در قی تا مهره‌ سوم گردن، انجام شود، ابتدا نای و بعد سیاهرگها و سرخرگها قطع می‌گردند و چنانچه قطع با احتیاط، صورت گیرد ممکن است مری، قطع نگردد. چون گفتیم که‌ در این قسمت، مری در پشت نای قرار دارد. ولی اگر ذبح در فاصله بین مهره سوم تا ششم گردن انجام شود، چون مری در سمت چپ نای قرار دارد، با قطع نای و دو رگ، حتما مری نیز قطع خواهد شد.

التبه باید توجه داشت که در عمل، معمولا کار ذبح آنچنان با سرعت و قدرت، انجام می‌گیرد که هر چهار عضو، قطع می‌شوند و بحثهایی که در این زمینه‌ مطرح شد عملا چندان کاربردی ندارد، و جز در موارد بسیار نادر، پیش نخواهد آمد که کسی فقط نای، یا نای را با دو رگ قطع کند؛ امّا مری دست نخورده باقی بماند

ولی اگر چنین موردی رخ دهد، مثلا شخصی در کار ذبح، سرعت لازم را نداشته یا کارد با قدرت زیاد، بر گلوی حیوان نکشد، یا در این زمینه، آموزش دیده و مهارت‌ لازم را کسب کرده باشد و به گونه‌ای ذبح کند که مری قطع نگردد، اشکال ندارد و از لحاظ شرعی، کفایت می‌کند.

چگونگی نحر

نحر بدین صورت انجام می‌گیرد که با ابزاری تیز همچون کارد، ضربه‌ای‌ به گودی بین گردن و سینه شتر، وارد می‌شود که از لحاظ طول و عرض، حدّ خاصی‌ برای این ضربه، تعیین نشده است، بلکه باید به اندازه‌ای باشد که خون شتر را خارج نموده و به مرگ آن، منجر شود. دلیل بر این که محلّ نحر شتر، گودی گردن آن‌ است اجماع امامیه، و نیز روایت صحیحی است که وارد شدهاست:

عن معاویة بن عمّار قال:قال ابو عبداللّه(ع):النحر فی اللّبة و الذبح‌ فی الحلق[82]‌.

معاویة بن عمار گفته است:امام صادق(ع)فرمود:نحر در گودی بین گردن و سینه، و ذبح در حلق‌[گلو]است.

و دلیل بر چگونگی نحر نیز اجماع می‌باشد[83].

بیهوش کردن حیوان قبل از ذبح یا نحر

امروزه در کشورهای مختلف جهان، برای این که ذبح یا نحر حیوان به آسانی‌ انجام گرفته، و حیوان نیز دردی را احساس نکند، نخست حیوان را بیهوش نموده، آن گاه آن را ذبح یا نحر می‌کنند. روشهای گوناگون برای بیهوش کردن حیوان وجود دارد از جمله:بیهوشی با استفاده ا گلولهء نفوذ کننده در مغز[84]؛ گلولهء ضربه زنندهبه مغز[85]؛ استفاده از گاز[86] CO2 و بیهوشی الکتریکی‌[87]. در این در برخی‌ شهرها از روش بیهوشی الکتریکی در کشتارگاهها، غالبا برای گاو و شتر، استفاده‌ می‌شود که بدین ترتیب، حیوان بیهوش گشته و ذبح یا نحر آن، هم برای ذبح یا نحر کننده آسان می‌شود، و هم حیوان، زجر و آزار کمتری دیده و دردی احساس‌ نمی‌کند.

البته باید دقت نمود تا بیهوش کردن، موجب مرگ حیوان پیش از ذبح یا نحر نشود؛ چرا که مثلا در روش بیهوشی الکتریکی چنانچه جریان الکتریسیته بالایی به‌ کار گرفته شود، حیوان در اثر نارسایی قلبی(فیبریلاسیون بطنی)[88] یا در اثر خفگی‌[89]، ممکن است بمیرد. و چنانچه ولتاژ پایینی استفاده شود، ممکن است‌ ایجاد وضعیتی موسوم به( Missed shock )نماید، به طوری که حیوان گرچه فلج‌ شده است، ولی کاملا هوشیار می‌باشد. این مسأله باید توسط کارشناسان به دقت‌ مورد نظارت قرار گیرد. همچنین حیوان پس از بیهوشی، باید بلافاصله ذبح یا نحر گردد و گرنه پس از گذشت چندین ثانیه یا دقیقه، هوشیار خواهد شد[90].

در مورد حکم فقهی بیهوش کردن حیوان پیش از ذبح و یا نحر، حضرت‌ آیت اللّه خامنه‌ای، آیت اللّه سیستانی، آیت اللّه فاضل لنکرانی و آیت اللّه مکارم‌ شیرازی، این مسأله را در صورتی که موجب مرگ حیوان نشود، بی اشکال‌ دانسته‌اند[91]. آیت اللّه سید محمد حسین فضل اللّه نیز در صورتی که تمام شرایط، رعایت گردد، بیهوشی حیوان را مانع حکم به حلیّت آن نمی‌داند[92].

به نظر می‌رسد با توجه به این که از دیدگاه شرع، حیوان در هنگام ذبح یا نحر باید کمترین مقدار آزاد را تحمّل کند، و آدابی هم در این زمینه، وارد شده، بیهوش کردن حیوان پیش از ذبح یا نحر نیز در ردیف همان آداب قرار گیرد که انجام‌ آن بهتر است. البته همان‌گونه که گفتیم، باید از زنده بودن حیوان در هنگام ذبح یا نحر، مطمئن باشیم و بیهوشی، موجب مرگ آن نشده باشد.

نظر فقهای اهل سنّت

فقهای اهل سنّت در مورد این که چه حیواناتی باید ذبح و کدام یک باید نحر شوند، دو قول دارند:

قول یکم:شتر، اختصاصا نحر می‌شود، و گاو و گوسفند و دیگر حیوانات و پرندگان، ذبح می‌شوند، امّا به صورت مستحب. بنابراین اگر حیوانی که نحر می‌شود، ذبح گشته یا حیوانی که ذبح می‌شود، نحر گردد، خوردن آن حلال است؛ زیرا تذکیه‌اش صحیح است. این، قول شافعیه و حنفیه و حنابله و روایتی از مالکیه است‌[93]. قول دوم:نحر به شتر و زرافه و فیل(که حلال گوشت هستند)اختصاص دارد و در گاو و گاو میش و اسب و قاطر و گورخر، مکروه است، و ذبح به بقیه حیوانات و پرندگان اختصاص دارد، هرچند گردنشان دراز باشد؛ مانند شترمرغ. بنابراین اگر حیوانی را که باید نحر شود، ذبح کنند یا حیوانی را که باید ذبح شود نحر کنند، این‌ تذکیه، صحیح نبوده و خوردن این حیوان نیز حرام است. این قول راجح مالکیه‌ می‌باشد[94].

و امّا در مورد چگونگی ذبح و این که چه اعضایی باید در ذبح، قطع شوند، اختلاف وجود دارد؛ هرچند که همه فقهاء اتفاق نظر دارند بر این که اگر ذبح کننده، نای و مری و دو رگ را قطع نمایند، کفایت می‌کند و تذکیه شرعی، به شمار می‌آید. ولی اختلاف در موردی هست که ذبح کننده برخی از اعضاء را قطع کند که سه قول‌ وجود دارد:

قول یکم:ذبح کننده باید نای و مری و دو رگ را ببرد تا تذکیه‌اش شرعی و صحیح باشد. این قول حنفیه و رواتی از احمد است، ولی حنفیه گفته‌اند که قطع‌ سه تا از اینها کافی است چون اکثر، حکم کلّ را دارد[95]. پس باید نای یا مری با دو رگ، یا یک رگ با آن دو(نای و مری)قطع شود، و برخی نظرشان این است که باید نای و مری با یکی از دو رگ، قطع شود تا ذبح شرعی صورت گرفته و خوردن‌ ذبیحه، حلال گردد، خواه ذبح از لالای گره گردن انجام شود یا از زیر آن[96]‌.

قول دوم:فقط قطع نای و مری، شراط است تا تذکیه، صحیح باشد و اگر یکی‌ از این دو را ترک کند و حیوان بمیرد، صحیح نیست و مردار است. امّا قطع دو رگ، مسحتب می‌باشد؛ زیرا مرگ حیوان را تسریع می‌کند و غالبا با قطع نای و مری، این‌ دو رگ نیز قطع می‌شوند. و فرقی نیست بین این که قطع نای و مری از زیر گره گردن یا از بالای آن باشد. این قول شافعیه و حنابله است.

قول سوم:تذکیه جزء با قطع نای و دو رگ، صحیح نیست و قطع مری، شرط نمی‌باشد. پس اگر فقط نای را قطع کند، یا نای و مری، یا تنها دو رگ را قطع نماید، تذکیه شرعی نیست. این قول مالکیه می‌باشد[97].

در مورد چگونگی نحر، همه فقهای اهل سنّت اتفاق نظر دارند بر این که باید ضربه‌ای به گودی گردن و سینه شتر وارد شود. امّا حنفیه گفته‌اند:نحر شتر (یعنی قطع رگها در گودی گردن) به دلیل موافقت با سنّت و به دلیل جمع شدن رگها در محلّ نحر، مستحب است. و شافعیه نیز گفته‌اند: در نحر باید کلّ نای و مری، قطع‌ گردد[98].

فهرست منابع و مآخذ

1-اصباح الشیعة بمصباح الشریعة، نظام الدین ابوالحسن سلیمان بن الحسن بن‌ سلیمان الصهرشتی الکیذری(ضمن«سلسلة الینابیع الفقهیة»، علی اصغر مروارید، دارالتراث، و الدار الاسلامیة، بیروت، چاپ اول، 0141 هـ ق، 0991 م).

2-آناتومی پرندگان اهلی، ریچارد نیکل، اگوست شومر، اوگن سیفرله، ترجمه، دکتر سید رضا قاضی، دکتر مینا تجلّی، دکتر صغری غلامی، انتشارات دانشگاه‌ شیراز، چاپ اول، 5731 هـ ش.

3-پژوهشی تطبیقی در احکام فقهی ذبح، محمد رحمانی، مرکز مطالعات و تحقیقات‌ حوزه نمایندگی ولی فقیه در وزارت جهاد سازندگی، چاپ اول، قم 7731 هـ ش.

4-تشریح و کالبد شناسی حیوانات اهلی، دکتر حسین حملی، انتشارات عمیدی، چاپ اول، تبریز 4731، هـ ش.

5-التنقیح الرائع لمختصر الشرائع، مقداد بن عبداللّه السیوری الحلّی، مکتبة آیة اللّه المرعشی، چاپ اول، قم 4041 هـ ق.

6-توضیح المسائل، آیت اللّه ناصر مکارم شیرازی، انتشارات هاتف، مشهد، 5731 هـ ش.

7-تهذیب الاحکام فی شرح المقنعة، ابو جعفر محمد بن الحسن طوسی (شیخ‌ الطائفه)، تحقیق و تعلیق سید حسن موسوی خرسان، دارالکتب الاسلامیة، چاپ‌ چهارم، تهران 5631 هـ ش.

8-جامع المدارک فی شرح المختصر النافع، سید احمد خوانساری، تعلیق علی‌ اکبر غفاری، مکتبة الصدوق، چاپ اول، تهران 2931 هـ ق.

9-جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، شیخ محمد حسن نجفی(صاحب‌ جواهر)، تحقیق و تعلیق، محمود قوچانی، دارالکتب الاسلامیة، چاپ ششم‌ تهران، بی‌تا.

-10حرمة ذبائح اهل الکتاب، محمد بن الحسین بن عبد الصمد الحارئی(شیخ‌

بهائی)، تحقیق زهیر الأعرجی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول، بیروت‌ 0141 هـ ق، 0991 م.

 -11الخلاف، ابو جعفر محمد بن الحسن الطوسی، شرکة دارالمعارف الاسلامیة، بی‌جا، بی‌تا.

-12الدروس الشرعیة فی فقه الامامیة، شیخ شمس الدین محمد بن مکی عاملی‌ (شهید اول)، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، قم 4141 هـ ق.

-13رسالة صید و ذباحه، آخوند ملا علی قزوینی زنجانی، چاپ سنگی(بدون صفحه‌ شمار)، تهران 0831 هـ ق.

-15الصید و التذکیة فی الشریعة الاسلامیة، عبد الحمید محمد شهاب العبیدی، دارالرسالة للطباعة، بغداد، 5931 هـ ق، 5791 م.

-16الصید و الذباحة، آیت اللّه سید محمد حسین فضل اللّه، دارالملاک، چاپ اول، بیروت 9141 هـ ق، 8991 م.

-17غنیة النزوع الی علمی الاصول و الفروع، حمزة بن علی بن زهرة الحسینی‌ (سید بن زهره)، (ضمن سلسلة الینابیع الفقهیة، علی اصغر مروارید، دارالتراث، و الدار الاسلامیة چاپ اول، بیروت 0141 هـ ق، 0991 م).

-18الفروع من الکافی، ثقة الاسلام ابو جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق الکلینی‌ الرازی، تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیة، چاپ سوم، تهران‌ 7631 هـ ش.

-19الفقه، سید محمد حسینی شیرازی، دارالعلوم، چاپ دوم، بیروت 9041 هـ ق، 8891 م.

-20الفقه الاسلامی و ادلته، دکتر وهبة الزحیلی، دارالفکر، چاپ سوم، دمشق‌ 9041 هـ ق، 9891 م.

-21الفقه علی المذاهب الاربعة، عبد الرحمن الجزیری، المکتبة التجاریة الکبری، چاپ سوم، مصر، بی‌تا.

-22گنجینه‌ای از تلمود، دکتر آبراهام کهن، ترجمه امیر فریدون گرگانی، ناشر یهودا، حیّ، 0531 هـ ش.

-23مختلف الشیعة فی احکام الشریعة، حسن بن یوسف بن علی بن محمد بن‌ مطهر حلّی(علاّمه حلّی)، مکتبة نینوی الحدیثة، چاپ سنگی(رحلی)، تهران‌ 4231 هـ ق.

-24مستند تحریر الوسیلة، کتاب الصید و الذباحة، شیخ احمد مطهری، مطبعة خیام، قم 6041 هـ ق.

-25مستند الشیعة فی احکام الشریعة، ملا احمد بن محمد مهدی نراقی، چاپ‌ سنگی(رحلی)، بی‌جا، 6231 هـ ق.

-26معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، سید ابوالقاسم موسوی‌ خویی، مرکز نشر آثار شیعه، چاپ چهارم، قم 9631 هـ ش، 0141 هـ ق.

-27من لا یحضره الفقیه، ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه‌ القمی(شیخ صدوق)، تحقیق و تعلیق سید حسن موسوی خرسان، دارالکتب‌ الاسلامیة، تهران، 0141 هـ ق.

-28موسوعة الفقه الاسلامی المقارن الشهیر بموسوعة جمال عبد الناصر، المجلس الاعلی للشؤون الاسلامیة، قاهره، 6831 هـ ق.

-29المهذّب البارع فی شرح المختصر النافع، جمال الدین احمد بن محمد بن فهد حلّی، تحقیق شیخ مجتبی عراقی، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، 2141 هـ ق.

-30وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، شیخ محمد بن الحسن الحرّ العاملی(شیخ حرّ عاملی)، دار احیاء التراث العربی، چاپ ششم، بیروت 2141 هـ ق، 1991 م.

 Meat hygiene-J. F. Gracey,D. S. Collind,bailliere tindal, london,9th edition,1992.-31

32- Sisson and grossmans the anatomy of the domestic animals,Vol. 1,robert getty,W. B. Saunders company, philadelphia. london,toroto,tokyo,sydny,5th edition,1975.


1- neck-stab.

2-ewertazion.

occipito-atlantal space. -3

4- halal.

5-sikh.

6-jakta.

7-Meat hygiene-158.

8-اظهارات شفاهی«موبد رستم شهزادی»،در تاریخ 87/3/62 در منزل ایشان در تهران.

9- تلمود( Talmud )در واقع کتاب سنّت موسی(ع)است که بیشتر،احکام و قوانین و فروع‌ دین یهود را در بردارد.

10- Shehita

11- Shohet.

12-حرمة ذبائح اهل الکتاب(شیخ بهائی)،تحقیق زهیر الاعرجی،ص 05، Meat hygiene-161

13- گنجینه‌ای از تلمود،ص 752.

14- Meat hygiene-161.

15- گنجینه‌ای از تلمود،ص 852، Meat hygiene-161

16- Meat hygiene-161.

17- Shehiyah.

Derasah. -18]

19- Haladah.

20- Hagramah

21- Ighur

22-Paul

23- Mark.

24- Peter.

25- حرمة ذبائح اهل الکتاب(شیخ بهائی)،تحقیق زهیر الأعرجی،ص 94 و 25.

26- الخلاف،942/3.

27- غنیة النزوع(الینابیع 441/12).

28- مستند الشیعة،454/2

29- فروع کافی،822/6؛تهذیب،35/9؛وسائل الشیعه،752/61.

30- مقصود،صفوان بن یحیی است که از امام کاظم(ع)و امام رضا(ع)و امام جواد(ع)روایت‌ نموده است.(معجم رجال الحدیث،521/9 و 821).

31- بقره17/.

32- فروع کافی،922/6؛تهذیب،35/9؛وسائل الشیعه،752/61.

33- وسائل الشیعة،752/61.

34- من لا یحضره الفقیه،012/3؛وسائل الشیعة،752/61.

35- مستند الشیعة،354/2.

36- جواهر الکلام،501/63.

37- الخلاف،652/3؛فاضل مقداد ادّعا کرده است که از کلام شیخ در خلاف،ظاهر می‌شود که قطع نای،کفایت می‌کند(التنقیح الرائع،02/4)،و شهید نیز در دروس‌ فرموده که ظاهر خلاف،همین است.(الدروس الشرعیه،214/2)ولی آنچه در خلاف‌ آمده مطابق با عباراتی است که ذکر کردیم؛یعنی شیخ طوسی،قطع هر چهار عضو را معتبر می‌داند.

38- مستند الشیعة،354/2؛جواهر الکلام،501/63.

39- جواهر الکلام،501/63؛نهایة المرام فی شرح مختصر شرائع الاسلام کتابی است از سید محمد بن علی صاحب مدارک و نام دیگر این کتاب،غایة المرام،می‌باشد.

40- مستند الشیعة،354/2؛مفلح بن حسین صمیری از فقهای علاّمهء قرن نهم هجری و از شاگردان ابن فهد حلّی و معاصر با شیخ علی کرکی بوده است.

41- غنیة النزوع،(الینابیع،441/12)

42- اصباح الشیعة(الینابیع،661/12)

43- مختلف الشیعة،ص 096.

44- توضیح المسائل،ص 834،مسأله 0222.

45- مختلف الشیعه،ص 096؛مستند الشیعة،354/2؛جواهر الکلام،501/63؛رساله صید و ذباحه-بدون صفحه شمار.

46- کتاب مسالک الافهام فی شرح شرائع الاسلام،از شهید ثانی(ره) است.

47- جواهر الکلام،501/63.

48- کتاب«کفایة الاحکام»،نوشتهء مولا محمد باقر مشهور به محقق سبزواری است.

49- کتاب«مفاتیح الشرائع فی الفقه»از مولا محسن فیض کاشانی است.

50- بر مفاتیح،شروح متعدّدی نوشته شده که بزرگترین و کاملترین آنها شرحی است که وحید بهبهانی بر آن نگاشته است،و هر گاه«شرح مفاتیح»به طور مطلق می‌آید منظور،همین شرح‌ است.

51- مستند الشیعة،354/2.

52- همان‌جا.

53- رساله صید و ذباحه،بدون صفحه شمار.

54- فروع کافی،822/6؛من لا یحضره الفقیه،802/3؛تهذیب،25/9؛وسائل الشیعه، 352/61.

55-فروع کافی 822/6؛تهذیب،15/9؛وسائل الشیعه،452/61.

56- الفقه،763/57 و 763.

57- جامع المدارک،811/5.

58- مختلف الشیعه،ص 094؛الفقه،863/75 و 963.

59- الفقه،963/57.

60- مستند تحریر الوسیلة،کتاب الصید و الذباحة،ص 431.

61- الفقه،663/57.

62- مخلتف الشیعة،ص 096.

63- الدروس الشرعیة،214/2؛الروضة البهیة،562/2.

64- التنقیح الرائع،02/4.

65- جواهر الکلام،601/63 و 701.

66- فروع کافی،822/6؛تهذیب،15/9؛وسائل الشیعه،452/61.

67- لسان العرب،المنجد،ذیل مادهء«حلقم».

68- Meat hygiene-951.

69- المهذّب البارع،861/4.

70- Jugular furrow.

71- jugular vein.

72- common carotid.

73- trachea.

74- Esophagus.

75- Vagus nerves.

76- سرخرگها (Arteries) به رگهایی گفته می‌شود که خون را از قلب به اندامهای مختلف بدن‌ می‌رسانند،و سیاهرگها( Veins )به رگهایی اطلاق می‌گردد که خون را از اندامها به قلب می‌آورند (تشریح و کالبد شناسی حیوانات اهلی،ص 611)

77- Bronchus.

78- به طول کلّی در گردن نشخوار کنندگان،هفت مهره وجود دارد که از محلّ اتصال سر به گردن، شروع شده و تا ابتدای حفره سینه امتداد دارد.این مهره‌ها تا پایان دم حیوان،ادامه یافته و روی‌ هم رفته ستون مهره‌ها را تشکیل می‌دهند.

79- البته در پرندگان مانند مرغ و خروس،مری نخست روی سطح پشتی نای قرار گرفته،در خلال مسیر بعدی به سمت راست گردن می‌پیچد و فقط به وسیله پوست،پوشیده شده است،و با سیاهرگ وداج راست،همراه می‌شود(آناتومی پرندگان اهلی،ص 49)

80- Sisson and grossmans,the anatomy of domestic animals-1.741,742, 881,883,926,927,965,966,1106,1107.

81- Thyriod cartilage.

82- فروع کافی،822/6؛تهذیب،35/9؛وسائل الشیعه،452/61.

83- مستند الشیعه،454/2.

84- Captive bolt penetrative stunning.

85- Precussive non-penetrative stunning.

86- Carbon dioxide gas.

87- Electrical stunning.

88- Ventricuklar fibrillation.

89- suffocation.

90- Meat hygiene-147-153.

91- پژوهشی تطبیقی در احکام فقهی ذبح،استفتائات،ص 153؛توضیح المسائل آیت اللّه‌ مکارم شیرازی،ص 244،مسأله 3322.

92- الصید و الذباحة،ص 532.

93- موسوعة الفقه الاسلامی المقارن،702/1؛الصید و التذکیة فی الشریعة الالسلامیة،ص 054 و 154.

94- الفقه علی المذاهب الاربعة،727/1؛الفقه الاسلامی و ادلّته،566/3؛الصید و التذکیة فی الشریعة الاسلامیة،ص 554.

95- موسوعة الفقه الاسلامی المقارن،702/1 و 802؛الفقه علی المذاهب الاربعة،627/1؛ الفقه الاسلامی و ادلّته،456/3؛الصید و التذکیة فی الشریعة الاسلامیة،ص 234 تا 434.

96- الفقه علی المذاهب الاربعة،627/1.

97- موسوعة الفقه الاسلامی المقارن،802/1؛الفقه علی المذاهب الاربعة،727/1 و 927؛ الفقه الاسلامی و ادلّنخ،556/3؛الصید و التذکیة فی الشریعة الاسلامیة،ص 534 و 634.

98- موسوعة الفقه الاسلامی المقارن،702/1 و 802؛الفقه علی المذاهب الاربعة،727/1 و 927.