نشست علمی حجت الاسلام والمسلمین فلاح زاده با موضوع(ضرورت موضوع شناسی احکام فقهی) در نمایشگاه قران کریم برگزار گردید

این نشست  16 تیرماه 93  در نمایشگاه قرآن کریم در بخش حوزوی برگزار گردید.

در ابتدای این نشست حجت‌الاسلام‌ و المسلمین علائی نژاد معاون آموزش مرکز موضوع شناسی با تبیین اهداف و مرکز موضوع شناسی بابیان اینکه این مرکز در نیمه اول سال 91 با مجوز شورای عالی حوزه علمیه و تحت اشراف دفتر مقام معظم رهبری شروع به کار نموده بر 4 بخش فعال مرکز اشاره کردند و گفتند:

در بخش آموزش که باهدف تربیت استاد و نظریه‌پرداز در موضوعات فقهی و برگزاری همایش‌های علمی در حوزه و دانشگاه در حال حاضر تدریس خارج موضوع شناسی و مبانی نظری آن با حضور اساتید عالی حوزه برگزار می‌شود و بیش از 30 جلسه درس برگزارشده است.

در بخش پژوهش هشت گروه علمی که از فرهیختگان حوزه و دانشگاه تشکیل‌شده، ابتدا در هر گروه موضوعات استخراج‌شده و بر اساس ملاک‌ها، اولویت‌بندی شده است و بر اساس اولویت‌ها و لزوم اولویت محققین و پژوهشگران دعوت شدند و با نظارت اساتید و بزرگان حوزه مشغول به کار می باشند

گروه‌های هشت‌گانه عبارت‌اند از:

1-   گروه عبادات که بخش مهمی از موضوعات را به عهده دارند مثل اوقات نماز، مسافت شرعی، حدّترخص، مسجد جامع، مباحث مربوط به حج، قیمت درهم و دینار، اوزان و مقادیر.

2-   گروه اقتصاد

3-   گروه قضا و جزاء

4-   گروه پزشکی که از میان 3200 موضوع 100 موضوع را مورد اولویت دانسته و محققین در این بخش مشغول به تتبع و مطالعه هستند

5-   گروه خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها

6-   گروه فرهنگی هنری

7-   گروه سیاسی اجتماعی

8-   گروه بانوان

در ادامه این نشست حجت الاسلام و المسلمین فلاح زاده رئیس مرکز موضوع شناسی احکام فقهی ایراد بیان نمودند که مشروح آن به شرح ذیل می باشد.

بسم الله الرحمن الرحیم

 قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم): لَوْ يَعْلَمُ الْعَبْدُ مَا فِي رَمَضَانَ لَوَدَّ أَنْ يَكُونَ رَمَضَانُ السَّنَة.

 رسول خدا(ص) فرمودند: اگر بنده خدا می دانست در ماه رمضان چه برکاتی هست آرزو می کرد که تمام سال رمضان باشد، ماه مبارک رمضان ماه برکت و رحمت و مغفرت و نزول قرآن ، انس با قرآن، تدبر در قرآن و همچنین توجه به معنویات است از جمله برکات این ماه در این سالهای اخیر و از برکات نظام مقدس جمهوری اسلامی بر پایی چنین نمایشگاهی است که مردم را توجه می دهد به قرآن و معارف قرآنی و همچنین یک رقابت شایسته و درستی در بین مراکز قرآنی و مذهبی صورت می گیرد برای فعالیت افزون تر، خدا را بر این نعمت شاکریم.

 موضوع بحث ضرورت موضوع شناسی احکام اعلام شده در خصوص ضرورت موضوع شناسی، موضوع فقه و احکام دینی فرموده اند از افعال مکلفین است. یعنی کارهایی که انجام می دهند یا باید انجام دهند یعنی بایدها و نبایدهای رفتاری. فقه و احکام دینی وظایف ما را نسبت به افعال ما مشخص می کند، که چه کاری باید و چه کاری نباید و چه کاری شایسته است و چه کاری ناشایست است آیا در حد الزام در انجام است که اصطلاحاً واجب می نامند یا در حد الزام در ترک است که حرام نامیده می شود، یا در حد مقبولیت انجام دادن است که مستحب یا ترک آن مطلوب است که به آن مکروه می گویند.

 این موضوع کلی احکام و مسائل فقهی است. اما وقتی سراغ جزئیات برویم چون افعال مکلفین بسیارزیاد است و از آغاز تولد تا هنگام مرگ، فعل از انسان صادر می شود یا اموری مربوط به او خواهد بود، هر چند بخشی مربوط به قبل از بلوغ است شاید بگوییم چون مکلف نیست وظیفه ای ندارد اما دیگران نسبت به او وظیفه دارند، بعد از مرگ هم تکلیف برداشته می شود چون فعلی از انسان صادر نمی شود اگر فقه و احکام دینی متوجه انسان بعد از مرگ نیست چون فعلی از او صادر نمی شود. اما افعال سایرین نسبت به میت باز دارای حکم شرعی است.

 در یک جمله ای امام راحل رضوان الله تعالی علیه فرمودنده اند: که فقه تئوری واقعی و کامل اداره انسان و جامعه از گهواره تا گور است یعنی این فقه و احکام دینی تئوری واقعی است فرضی نیست، کامل است ناقص نیست، برای اداره انسان است و همچنین جامعه، صرفاً یک وظیفه فردی نیست اجتماعی هم هست و همچنین محدود به زمان و مکان هم نیست، یعنی از آغاز تا پایان زندگی را شامل می شود به هر حال هر حکم شرعی یک موضوعی دارد، یعنی هیچ حکمی بدون موضوع نخواهد بود یعنی اگر گفته می شود این کار باید(واجب)، این کار نباید(حرام)، به هر حال آن کار و آن فعل می شود موضوع حکم، که هر کدام ممکن است مصادیقی داشته باشد آنچه حضرت آقای علائی نژاد اشاره کردند در خصوص موضوع شناسی، در حقیقت شناخت موضوعات هست، آنهم آنهایی که در آنها ابهام وجود دارد. همچنین تبیین مصادیق برای مکلفین که بتوانند وظایف خودشان را به درستی بشناسند و در حقیقت اگر موضوع منقح نشود، واضح و مُبَیّن نشود، بی شک حکمی نمی تواند بر آن صادر بشود، یعنی آن فتوا و حکم بر اساس آن موضوع است، شناخت موضوع پایه و اساس حکم و فتوا است. فلذا موضوعات باید درست شناخته بشود. ضرورت بیشتر شناخت موضوعات به جهت تبدیل و تغیّری است که در طول زمان در موضوعات صورت می گیرد و همچنین موضوعات جدید و نو پیدایی که حادث می شود.

 شما در طول عمر خود بسیاری از مواردی را می بینید که قبلاً مطرح نبوده است ولی الان مطرح است یا در زندگی انسان نقشی نداشته یا اصلاً وجود نداشته، الان نقش دارد به عنوان مثال ؛ گوشی تلفن همراه که تقریباً عموم مردم در دست دارند اگر صد سال به عقب برگردیم اصلاً این موضوع وجود نداشته است بنابر این نحوه کار با آن ، بهره برداری، کیفیت بهره بردای، دارای حکم شرعی است یعنی یک مصادیقی است که می تواند موضوعی برای یک سری از احکام شرعی باشد و روز به روز هم موضوعات درحال تبدیل و تبدل هستند و تغییر پیدا می کنند به عنوان نمونه: شما به وسیله نقلیه که مردم با آن جابجا می شدند اگر در سالهای سابق و گذشته های دور نگاه کنید حیوانات بوده است اما الان تقریباً منسوخ شده است و خیلی کم از حیوان به عنوان وسیله ایاب و ذهاب راه های دور استفاده می شود، وسایل دیگر به جای آن جایگزین شده است، یا بسیاری از مسائلی که در پزشکی مطرح است بسیار نو پیدا ، نوظهور، جدید و قابل بحث و قابل طرح و دارای حکم خاص خودش. نکته اساسی اینکه آنچه که تغییر می کند احکام نیست بلکه موضوعات است بعضی تصورشان این است که احکام هم باید تغییر پیدا بکند تا هماهنگ با زمان پیش برود و بتواند نیازهای جامعه را برطرف بکند، گر چه ما یک احکامی داریم به عنوان احکام ثانویه، که در مواقع استثنایی و اضطراری می تواند برای افراد خاص، در موقعیت های خاص، وظیفه را مشخص کند و همین پویایی فقه را می رساند و همگامی با زمان برای رفع نیازها.

 اما احکام شرعی به طور کلی یک سری قوانین ثابت ارزشی است که قابل تغییر هم نیست، بحث تفاوت فتاوا هم یک بحث علمی است که در تمام رشته های علمی این تفاوت نظر وجود دارد و اختصاص به فقه ندارد، که نشان دهنده پیشرفت علم است، یعنی اگر اختلاف نظری وجود نداشته باشد آن علم پیشرفت نمی کند.

 اما در موضوعات:

 آنچه تغییر پیدا می کند موضوعات است که روز به روز در آن تبدل صورت می گیرد، به عنوان نمونه یک استفتائی که بعضی ممکن است در ذهنشان باشد که در زمان حیات حضرت امام رضوان الله تعالی علیه، از محضر ایشان استفتائی شد، سوالی شد راجع به بازی با شطرنج، سوال کننده سوال کرده بود که شطرنج امروزه به عنوان یک وسیله فکری و ورزشی استفاده می شود و دیگر به عنوان یک وسیله قمار بازی نیست، حکم آن چیست؟

 در جواب حضرت امام رحمۀ الله علیه مرقوم داشتند که در فرض سوال بازی با آن بدون برد و باخت اشکالی ندارد خیلی ها تصور کردند که تحولی درفقه پدید آمده است یک تحولی در فتوا پدید آمده است. و اتفاقاً بعضی مقالاتی نوشتند این فتوا ، تحول جدیدی در فقه بود در حالی که عرض می کنم هیچ تحولی در فقه نبود بلکه تبدلی در موضوع بود ، به این معنا که فتوای حضرت امام چه در کتاب شریف تحریرالوسیله و چه در کتاب مکاسب محرمه، چه در استفتائاتشان و چه در پاسخ به این سوال همه یکی است و هیچ تغییری پیدا نکرده است. یعنی به نظر ایشان بازی با ابزار قمار حرام است ولو بدون برد و باخت و بازی با غیر ابزار قمار بدون برد و باخت اشکال ندارد، فتوای امام هیچ تغییری پیدا نکرده است و پاسخ سوال ناظر به سوال بود که سوال کننده ادعا کرده بود که این موضوع تغییر پیدا کرده است یعنی شطرنج که زمانی وسیله قمار بازی بود الان این وسیله و این موضوع تبدل و تغییر پیدا کرده است و تبدیل به چیز دیگری شده است این وسیله دیگر ابزار قمار بازی نیست، یعنی چیز دیگر شده است بنابراین مثل فوتبال اگر بدون برد و باخت بازی کنند اشکال ندارد و شطرنج هم اگر همان وضعیت را پیدا کرد دیگر بازی با آن هم اشکال ندارد.

 نمونه اش اینکه اگر شراب تبدیل به سرکه شود پاک می شود و این به آن معنا نیست که حکم حرمت شراب عوض شده است یا حکم حلیت سرکه عوض شده است، خیر یعنی شراب همچنان حرام است و سرکه همچنان حلال است بلکه در اینجا موضوع است که عوض شده یعنی تا دیروز شراب بود تحت یک حکمی قرار می گرفت و می گفتیم حرام است امروز تبدیل به سرکه شده است تحت حکم دیگری قرار می گیرد و می گوییم پاک و حلال است.

 یک مثال دیگر؛ اگر امروز کودکی یا نوجوانی مکلف نبود حکم وجوب نماز و روزه شامل او نمی شود اگر فردا مکلف شد، حکم وجوب نماز و روزه شامل او می شود، در اینجا هیچ حکمی عوض نشده است. روزه همچنان واجب بوده و واجب هم هست اما بر چه کسی واجب است؟ بر مکلف واجب است این شخص است که تا دیروز مکلف نبود ولی الان مکلف شده است بنابر این موضوع است که تغییر پیدا می کند نه حکم، اما هنر فقها و تلاش علمی آنها در این است که اولاً:این موضوعات و مصادیق را به درستی بشناسند و تغییر و تحولات را خوب واکاوی و تتبع کنند. ثانیاً: احکام شرعی را از منابع آن استخراج کنند. ثالثاً: احکام استخراج شده را بر این موضوعات و مصادیق تطبیق بدهند و وظیفه مردم را مشخص کنند یعنی فتوایی صادر کنند که مکلف بتواند بر اساس آنها عمل کند. اگر بخواهیم به نمونه هایی اشاره کنیم یک سری موضوعات که هست بحث مفهومی دارد یعنی مفهوماً باید مورد بحث قرار بگیرد. بعنوان مثال احادیث می فرماید: صُم لرویه و افطر لرویه مضمون چندین حدیث این است گرچه روایات از نظر عبارت با هم تفاوت دارند اما مضمون کلی این است که صم لرویه و افطر لرویه یعنی ماه که دیده شد روزه را آغاز کنید در اول رمضان و ماه که دیده شد و هلال شوال را دیدید دیگر روزه نگیرید و عید داشته باشید، سوال اینجاست رویت چیست؟ در سابق معنای رویت خیلی واضح بود یعنی مردم در افق با چشم هلال ماه را می بینند از هر کس سوال می کردی دیدن یعنی چه؟ می گفت یعنی اینکه با چشم ببینیم اما بعد از آن دوربین آمد تلسکوپ آمد و ابزار گوناگون برای رصد و دیدن هلال ماه را با این ابزار و وسایل می بینند آیا اینهم رویت هست یا نه؟ خود این مسئله جای تامل و بحث دارد که ماهی الرویه؟ رویت چیست؟ آیا رویت صرفاً دیدن با چشم عادی است؟ یا با ابزار و وسایل دیگر و به دیدن با چشم مسلح هم دیدن و رویت اطلاق می شود، اگر معلوم شد اینهم رویت است بنابر این ولو یک نفر هم با چشم عادی نبیند ولی در آسمان با ابزار پیشرفته ماه دیده شود می گویند ماه رویت شد و مردم باید فردای آنروز اول ماه رمضان روزه بگیرند و در آخر ماه رمضان فردای آنروز باید افطار کنند. ببینید مسئله چقدر مهم است، یعنی همین وظیفه شرعی مردم در این ماه مبارک آغاز و پایانش که ابتدا آن وجوب روزه داری است و پایانش حرمت روزه داری است یعنی دو حکم مهم یکی وجوب و یکی حرمت مبتنی بر رویت هلال است تا رویت مشخص نشود چیست؟ معلوم نمی شود  اول ماه هست یا نه؟ و این اختلافات پیش می آید.

 نمونه دیگر در سابق وقتی بحث استحاله می شد که یکی از موضوعات مهم فقهی است در بحث مطهرات؛ می دانید که یکی از مطهرات استحاله است، یعنی اگر شیء نجس بگونه ای عوض شود و تغییر پیدا کند که حالات آن به کلی عوض شود و تبدیل به شیء پاکی شود، پاک می شود، دو حکم وضعی مهم در مقابل هم یکی حکم نجاست و دیگری حکم طهارت، بر اساس همین مسئله وظایف افراد عوض می شود و حکم تکلیفی بر آن بار می شود چون احکام وضعیه تا منجر به فعل مکلف نشود، حکم تکلیفی ندارد یعنی شخص وظیفه ای ندارد. یعنی پاک بودن یا نجس بودن اشیاء تا برگشت به فعل مکلف نکند احکام تکلیفی وجوب و حرمت نمی آید البته ما در بسیاری از موارد باید بدانیم این شیء پاک است یا نجس ، چون یا در خوردن و آشامیدن می خواهیم استفاده کنیم یا در نماز و طواف و امثال اینها که حکم طهارت لازم است بنابراین شناخت این مسئله خیلی مهم است که یکی از مطهرات که اشیاء نجس را پاک می کند استحاله است، در سابق مثال می زدند که اگر سگی در نمکزار بیفتد و بعد از سالیانی تبدیل به نمک شود پاک و طاهر و حلال و قابل خوردن می شود حال سوال اینجاست آیا حکم شرعی عوض شد؟ خیر الکلب نجسٌ و حرامٌ و الملح طاهرٌ و حلالٌ همچنان هست، هیچ عوض نشده است اما این موضوع«سگ» است که تا چندی قبل تحت آن حکم نجس و حرام قرار می گرفت چون سگ بود الان تحت این حکم (حلال و حرام) قرار گرفته چون موضوع عوض شده است و نمک شده است.

 یا مثال دیگری می زنند اگر چوب نجس بسوزد و خاکستر شود استحاله شده و پاک شده است اگر ذغال شود استحاله نشده است یا شُبهه دارد، اگر آب نجس یا مایع نجس بجوشد و تبخیر شود بخارش پاک است و امثال این مثالها که داشته ایم یا مثال اگر شراب تبدیل به سرکه شود که گفته شد.

 آنچه قبلاً در زندگی مردم نمود داشت و مورد ابتلاء مثل این امور بوده و محدود بود، اما امروزه به سرعت موضوعات تبدل پیدا می کنند،یک نمونه دیگر را عرض کنم که در مرکز موضوع شناسی مورد بحث قرار گرفته است،شما می دانیدکه از بسیاری از مواد نجس باتغییر و تبدلاتی و یک فرایندی مواد خوراکی تولید می کنند از جمله از استخوان خوک ، پوست خوک، استخوان گاو و پوست گاو (که ذبح شرعی شده باشد یا نشده باشد بحث دیگری است که غالباً در کشورهای غیر اسلامی است و ذبح شرعی نشده است) ژلاتین خوراکی تولید می کنندکه در بسیاری از مواد خوراکی و غذایی مردم مصرف دارد در انواع و اقسام کیک ها و شکلاتها و بستنی ها و حتی در ماست و امثال اینها خمیر دندان و لوازم آرایشی مصرف دارد این چسبندگی که گاهی در بعضی از اینها می بینید نه اینکه پر چرب است، این ماده ژلاتینی به آن زده اند این حالت را پیدا کرده است.

 اما سوال این جاست، اگر استحاله را درست بفهمیم که ما هی الاستحاله؟ آیا استحاله در همان است یعنی چوب نجس بسوزد و خاکستر شود (از نظر مصداقی) از نظر مفهومی چه حالتی پدید آمده که چوب نجس تبدیل به خاکستر شده است که گفته می شود پاک شده است؟ آیا تغییر و تحول باید شیمیایی یا فیزیکی یا هر دو باشد؟ آیا در این استخوان خوک که نجس العین است و تبدیل به ژلاتین خوراکی شده است آیا این حالت پدید آمده است یعنی استحاله شده است یا نه؟ امروزه اینها مورد نیاز جامعه ما است، اینها باید در حوزه های علمیه بحث شود در اینها باید وقت فضلا و فقها صرف شود که معلوم شود هم از نظر مفهومی استحاله چیست؟ و هم از نظر مصداقی که آیا این نمونه ها و مصادیق خارجی استحاله هست یا نه؟

 نمونه دیگر در بحث خوراکی هاست امروزه از حشره ای به نام کوچینیل رنگی به دست می آورند که اصطلاحاً می گویند کارمین، در فقه آمده است که حشره خواری از خبائث و حرام است این رنگ در بسیاری از مواد غذایی کاربرد دارد بسیاری از مواد غذایی صنعتی که خوش رنگ هست غالباً از این رنگ استفاده می شود ما هم در کشورمان پرورش دهنده و  تولید کننده این حشره نیستیم تولید کننده این رنگ خوراکی هم نیستیم وارد کننده ایم، حال سوال اینجاست در فقه مطرح شده است که حشره از خبائث و خوردن آن حرام است خوردن حشرات (نمونه هایش در غرفه موضوع شناسی به نمایش گذاشته شده است) که مردم بدانند انواع و اقسام حشرات از نظر فقه اسلامی حرام هستند. ممکن است این سوال پیش بیاید که چرا اسلام این همه محدود کرده است؟ خیلی از خوراکی ها را حرام کرده است؟ مردم مواد غذایی شان تأمین نشود، اگر اعتقاد داریم خدایی که وعده روزی داده است و روزی دهنده هست پس روزی حلال را هم تأمین کرده است

 ثانیاً: غذاهای انسان به چند دسته تقسیم می شود یا نباتی است (گیاهی) یا حیوانی است یا صنعتی است. غذاهای نباتی یا حبوبات است (غلات) یا خشکبار است یا میوجات است یا سبزیجات، عمده غذاها این چهار نوع می باشد، و یکدسته از غذاها گوشت است یعنی مواد گوشتی و فرآورده های گوشتی یا صنعتی است که از همین ها بدست می آید.

 حال سوال این است که بیشترین غذای انسانها از کدام است، آیا بیشتر نباتی و گیاهی است ،غلات و میوه ها یا گوشتی است؟ همه می دانند که عمده غذاهای انسانها حبوبات است یا میوه جات است و اندکی از مواد غذایی انسان گوشتی است و توصیه پزشکی هم این است که گوشت کم خورده شود توصیه دین هم همین است امیر مؤمنان فرمودند لا تجعلوا بطونکم مقابر الحیوانات این شکمهایتان را مقبره حیوانات قرار ندهید، یعنی زیاد گوشت نخورید، از طرفی هم می فرماید که بخورید، چهل شبانه روز بر شما نگذرد که گوشت نخورده باشید، پس بنابراین اینها را که کنار هم می گذاریم می فهمیم که عمده غذاهای انسانها حشرات نیست، عمده غذاهای انسانها حبوبات است بنابراین در بین حبوبات و میوه جات و سبزیجات و غلات و خشکبار یک مورد را هم اسلام حرام نکرده است، یک نمونه نمی توان پیدا کرد که اسلام گفته باشد حرام است. اصلاً نداریم. حال شاید کسی بگوید ممکن است برای کسی ضرر داشته باشد آن بحث تحت عنوان ضرر می آید برای کسی هم ممکن است چلو کباب ضرر داشته باشد اما اینکه این نوع غذای انسانی که عمده غذاها است اسلام حرام نکرده است بسیاری از حیوانات حلال گوشت هم وجود دارند که حلال اند بنابراین غذای انسان تأمین است.

 اگر حشرات را حرام کرده است بر اساس مصالحی بوده است فقط یک نوع حشره (ملخ) حلال است که حکم خاص خودش را دارد بقیه حرام است، حال سوال اینجاست این رنگی که از آن حشره می گیرند و در غذاهای انسانها برای خوشرنگ کردن استفاده می کنند آیا مصداق حشره خواری و حرام است یا نه؟ باید بحث بشود چرا که کل زندگی مردم را گرفته است امروزه نمی شود کنار بنشینیم و یا چهارتا مثال قدیمی بخواهیم جواب بدهیم بسیاری از مردم ندانسته حرام می خورند درست است که می گوییم با اصاله الطهاره با اصاله الحلیه و اصاله الجواز و قاعده ید و سوق المسلمین می شود زندگی کرد.

 الان هم با بسیاری از این اصول زندگی می کنیم یعنی احکام ظاهریه ، بله ، فلان چیز را نمی دانیم پاک است یا نجس، می گوییم محکوم به طهارت است نمی گوییم پاک است می گوییم محکوم به طهارت است چون ممکن است در واقع پاک نباشد، مکلف وظیفه ای ندارد یعنی برای او حرام نیست فردای قیامت هم عذاب نمی شود، اما اثر وضعی چه؟ چرا بعضی از نماز شب ها اثر نمی کند، خیلی سوال می کنند چرا دعاها اثر نمی کند؟ احتمال نمی دهیم بعضی از این غذاها ندانسته حرام باشد و استفاده می کنیم در حالی که از نظر احکام تکلیفی گناهی هم مرتکب نمی شویم فردای قیامت معاقب نمی شویم، اما اثر وضعی چی؟ آن اثر وضعی خود را می گذارد.

 اما یک بحث بسیار مهم این جا داریم احکام فردیه ممکن است در حاکمیت مورد بحث قرار  گیرد حکم جدایی پیدا بکند، مثلاً به عنوان نمونه خوردنی ها و آشامیدنی ها می گوییم محکوم به طهارت هستند و خوردن آنها اشکال ندارد اما وارد کردن آن برای حکومت و نظام آیا می تواند وارد کند و به خورد مردم بدهد؟ یا باید تحقیق بکند که حلال است یا حرام؟ خوردن غیر از خوراندن است دو مسئله جداست در رساله هایی که در دسترس همه هست مسئله ابتدایی که مطالعه می کنند این مسئله آمده است که اگر یکی از مهمانها بفهمد غذا نجس است لازم نیست به سایر مهمانها بگوید، چرا؟ چون بحث خوردن است این آقا متوجه شد که نجس است نباید بخورد و شخص دیگر نمی داند نجس است می خورد گناهی هم مرتکب نشده نهی از منکری هم ندارد،اما اگر میزبان بفهمد باید بگوید چون اینجا بحث خوراندن است.

 اینگونه نیست که بگوئیم با یکسری اصول جامعه اداره می شود و کاری هم نداشته باشیم به عنوان یک تکلیف فردی که من مکلف اگر دیدم کسی غذای نجس می خورد وظیفه ندارم بگویم اما آیا حاکمیت وظیفه ندارد، موقعی که می خواهند این غذاها را وارد کنند یا فلان حیوانی که قطعاً ازنظر احکام اسلامی حرام است اگر در کشور توزیع بشود بگوییم مردم که نمی دانند چون که نمی دانند و از باب خرید از بازار مسلمین خریداری می کنند حلال است، ما هم کاری نداریم آیا واقعاً وظیفه این است یا نه؟ نظام اسلامی است یک وظیفه سنگینی به عهده دارد و آن وظیفه این است که در تولید، هر چیزی را تولید نکند و نسبت به حلال و حرام بودن آن دقت شود تا چیز حرامی در زندگی مردم وارد نشود، حتی حیوان حرام گوشت را نمی شود بغیر مسلمان خوراند.

 فلذا این گونه مسائل در بحث حاکمیت و نظام اسلامی مطرح می شود حکم خاص خودش را دارد با این توضیح که عرض شد و صدها نمونه از این مسائل که آیا شبهه مفهومیه دارد یعنی واقعا مفهوماً باید اینها منقح بشود یا شبهه مصداقیه دارد. این نمونه ها و صدها نمونه دیگرکه فرصت پرداختن به آن نیست.

 کجا در سابق بحث پیوند اعضا بود؟ که عضویی را از بدن فردی بردارند و به بدن انسان دیگری پیوند بزنند. الان اینها مطرح است. بحث مرگ مغزی مطرح می شود و اگر مرده باشد کاملا باید در گورستان دفن کنند که این اعضا دیگر بدرد نمی خورد یک نحوه حیاتی باید داشته باشد که اعضا را بردارند و پیوند بزنند جان دیگری را نجات بدهند و احکام تابعه زیادی دارد . یعنی اینگونه نیست که بگوییم اعضا را بردارند. آیا اجازه خود شخص را می خواهد؟ آیا وصیت خودش اثر دارد؟ آیا اجازه ورثه را می خواهد؟ حرمت جسد مومن چه می شود؟ و آیا مرگ مغزی، مرگ هست یا نه؟ یعنی اینکه می گویند تسریع در مرگ انسان حرام است ولو به دقیقه، او زنده است ما نمی توانیم تسریع کنیم. آیا مرگ مغزی مرگ هست یا نیست؟ اینرا باید بررسی کنند که شرع مقدس مرگ می داند یا نمی داند؟ که اثرمرگ بداند با خلاصه شرایطی اشکال ندارد بعضی از اعضا را بردارند. اگر نباشد آیا می شود برداشت یاخیر؟ یابحث تلقیح مصنوعی که در سابق شخصی فرزند دار نمی شد تا آخر عمر باید بدون فرزند می بود می گفتند عقیم است. اما امروزه با ابزار و وسایل شخصی که سالها فرزند نداشته است می رود و سه قلو به دنیا می آورد. با همین لقاح مصنوعی اینها که در سابق مطرح نبوده است اینها موضوع جدید است. اینها باید بحث شود، آیا اصل کار جایز است یاخیر؟ اسپرم را از شوهر بگیرند. از مرد دیگری بگیرند، دیگری محرم باشد، نامحرم باشد، با اجازه باشد، بدون اجازه باشد. امروزه بانک اسپرم وجود دارد که در دنیا معروف است یعنی کسی که می خواهد صاحب فرزند بشود به آنجا مراجعه می کند می گویند فرزند پسر می خواهی یا فرزند دختر، از همان اسپرم نگهداری شده تلقیح می کنند شخص صاحب فرزند می شود. بحث بعدی بحث رحم اجاره ای است آنقدر از این موضوعات امروزه که به خاطر پیشرفت علم و صنعت که نمی شود جلویش را هم گرفت و ضرورتی هم ندارد. اسلام هم می گوید علم پیشرفت می کند. بحث شبیه سازی هست بخواهیم فهرست بگوییم سالها باید فقط فهرست بگوییم.

 الحمدلله با تلاش جمعی از فضلای حوزه علمیه قم و عنایات مراجع معظم تقلید و موافقت رهبر معظم انقلاب اسلامی مرکز موضوع شناسی بعد از راه اندازی ستاد ترویج احکام همچنان که اشاره فرمودند سالها پیش دوستان به خاطر اینکه احساس می کردند این زحمات هزار ساله فقه باید به نحوی منتقل شود به مردم با روش و قالبی جدید و همچنین موضوعاتی مطرح می شود ستاد ترویج احکام راه اندازی شد. برای آموزشهایی که اشاره شد ضمن آنکه آن ضرورت بیشتر موضوع شناسی احساس شد . که همه مرکز موضوع شناسی الحمدلله در گروههایی که اشاره کردند یکسری موضوعات را استخراج کردند تازه این موضوعات مصادیق بسیار زیادی دارند، اشاره کردند که پرنده های ایران 534 گونه است که حکم شرعی آنها مشخص شده است که کدام حلال است و کدام حرام است. نرم افزارش هم آماده شده است به زودی افراد می توانند روی تلفن همراه خود داشته باشند هر کجا پرنده ای دیدند بفهمند حلال است یا حرام؟ گرچه این دلیل بر جواز شکار نمی شود و حکم خاص خود را دارد، در دایره المعارف پرندگان هم آمده است. اگر از نظر قوانین جاری نظام جمهوری اسلامی ممنوع بود شکارش ممنوع است ولی حلال یا حرام بودن بحث دیگری دارد.

 به دنبال آن آبزیان و سایر حیوانات هم مشخص می شود افزون بر اینکه مسایل کلان جامعه مثل روابط بین الملل که واقعا مسائل بسیار مهمی دارد. امروزه بحث مذاکره پیش می آید بحث رابطه پیش می آید الان مباحثی که در روابط بین الملل مطرح است در احکام اسلام کافر انواعی دارد، کافر ذمی، معاهد و محارب داریم اینها مشخص می شود جزء کدام دسته هستند. الان گروه های تروریستی که پدید آمده است یا کشورهایی که به هر حال درخواست مذاکره و رابطه دارند. آیا اینها واقعا کافر ذمی هستند، معاهد هستند، حربی هستند، تا چه حد می توان رابطه داشت؟ اینها باید جایی بحث بشود فلذا الحمدلله دوستان در گروه های مختلف این موضوعات را استخراج کردند و براساس ملاکها اولویت بندی کرده اند. بر اساس اولویتها پژوهشگران کار می کنند با نظارت عالمان دینی و همکاری دانشمندان دانشگاهی، الان بسیاری از این موضوعات بدون همکاری این دو نهاد علمی یعنی حوزه و دانشگاه امکان پذیر نیست شناخته بشود. بنابراین دست به دست هم داده اند امیدواریم این همکاری بیشتر بشود و به نظر ما همکاری حوزه و دانشگاه که مدنظر بزرگان بوده است و هست در عمل همین کار است بخش عمده اش همین کار است که در این موضوعاتی که کار علمی می طلبد وهم رشته های تخصصی دانشگاه ها در این زمینه کار کرده ا ند و همچنین حکم فقهی می طلبد دست به دست هم بدهند موضوعات منقح بشود حکم فقهی مشخص بشود و پاسخگویی درستی که مردم بتوانند بر اساس آن طبق وظیفه دینی خود عمل کنند انشاءالله همه به بهشت بروند به همین مقدار بسنده می کنم.