حد مسافت موجب قصر

  • نویسنده: قيصري نيا، ياسر

حد مسافت موجب قصر

چکیده:

فقهاي بزرگ شيعه از قدما و معاصرين در مورد حد مسافت موجب قصر نماز بر مسافر، بحث هاي علمي مفصل داشته اند.در روايات يک معيار زماني براي قصر يعني « طي مسير يک روز» و سه معيار مکاني، « هشت فرسخ، دو بريد و 24 ميل» ذکر شده است که البته هر چهار معيار در زمان ائمه يکسان بوده است. امروزه هم که معيار زماني با معيار مکاني متفاوت شده است، فقها مي فرمايند معيار مکاني متبع است. اما اين مسافت ها را چگونه بر واحدهاي سنجش امروز تطبيق کنيم؟

 يک راه اين است که سراغ کلمات و اهل لغت برويم. در کلمات فقها هر ميل چهار هزار ذراع معرفي شده است که اگر اين ذراع را با ذراع يد حساب کنيم، چهار فرسخ بين 5/21 تا 24 کيلومتر خواهد شد. اين مسافت با فتواي فقهاي امروز مناسب است.

در اين مسأله راه ديگري نيز براي به دست آوردن مسافت به کيلومتر، بيان شده است. در بسياري از روايات وارد شده است که اهل مکه بايد در عرفات نمازشان را شکسته بخوانند. فاصلة بين مکه تا عرفات در زمان ائمه بيش از بيست کيلومتر نبوده است. با توجه به اين مطلب به اين نتيجه مي رسيم که هشت فرسخ بيش از بيست کيلومتر نيست.

اين که فقهافرموده اند هر ميل جهار هزار ذراع است، با راه دوم منافتي ندارد چرا که مراد از ذراع، ذراع يد نيست؛ بلکه ذراع اسود است که يک واحد حکومتي بوده است که در زمان مأمون تجديد شده بود. الزامي نيست که ذراع اسود حتماً با ذراع يد مساوي باشد. پس هشت فرسخ به معيار زمان ما بيش از چهل کيلومتر نيست.

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد لله رب العالمين والصلوة والسلام علي سيد النبيين و علي آله الطاهرين و لعنه الله علي اعدائهم اجمعين.

عـَلِيُّ بـْنُ إِبـْرَاهـِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يـَسـَارٍ قـَالَ سـَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لِبَعْضِ أَصْحَابِ قَيْسٍ الْمَاصِرِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جـَلَّ أَدَّبَ نـَبِيَّهُ فَأَحْسَنَ أَدَبَهُ فَلَمَّا أَكْمَلَ لَهُ الْأَدَبَ قَالَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ أَمْرَ الدِّينِ وَ الْأُمَّةِ لِيَسُوسَ عِبَادَهُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عـَنـْهُ فـَانـْتـَهُوا وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ مُسَدَّداً مُوَفَّقاً مُؤَيَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ لَا يَزِلُّ وَ لَا يُخْطِئُ فِى شَيْءٍ مِمَّا يَسُوسُ بِهِ الْخَلْقَ فَتَأَدَّبَ بِآدَابِ اللَّهِ ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ الصَّلَاةَ رَكـْعـَتـَيـْنِ رَكـْعـَتـَيْنِ عَشْرَ رَكَعَاتٍ فَأَضَافَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَى الرَّكْعَتَيْنِ رَكْعَتَيْنِ وَ إِلَى الْمَغْرِبِ رَكْعَةً فَصَارَتْ عَدِيلَ الْفَرِيضَةِ لَا يَجُوزُ تَرْكُهُنَّ إِلَّا فِى سَفَرٍ وَ أَفْرَدَ الرَّكْعَةَ فِى الْمَغْرِبِ فَتَرَكَهَا قَائِمَةً فِى السَّفَرِ وَ الْحَضَرِ فَأَجَازَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ ذَلِكَ كـُلَّهُ فـَصـَارَتِ الْفـَرِيـضَةُ سَبْعَ عَشْرَةَ رَكْعَةً ثُمَّ سَنَّ رَسُولُ اللَّهِ ص النَّوَافِلَ أَرْبـَعـاً وَ ثـَلَاثـِيـنَ رَكـْعَةً مِثْلَيِ الْفَرِيضَةِ فَأَجَازَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ ذَلِكَ وَ الْفَرِيضَةُ وَ النَّافـِلَةُ إِحـْدَى وَ خـَمـْسـُونَ رَكـْعـَةً مـِنـْهـَا رَكـْعَتَانِ بَعْدَ الْعَتَمَةِ جَالِساً تُعَدُّ بِرَكْعَةٍ مَكَانَ الْوَتـْرِ وَ فـَرَضَ اللَّهُ فـِى السَّنـَةِ صـَوْمَ شـَهـْرِ رَمـَضـَانَ وَ سـَنَّ رَسـُولُ اللَّهِ ص صـَوْمـَ شَعْبَانَ وَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ فِى كُلِّ شَهْرٍ مِثْلَيِ الْفَرِيضَةِ فَأَجَازَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ ذَلِكَ وَ حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْخَمْرَ بِعَيْنِهَا وَ حَرَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمُسْكِرَ مِنْ كُلِّ شَرَابٍ فَأَجَازَ اللَّهُ لَهُ ذَلِكَ كـُلَّهُ وَ عـَافَ رَسـُولُ اللَّهِ ص أَشـْيَاءَ وَ كَرِهَهَا وَ لَمْ يَنْهَ عَنْهَا نَهْيَ حَرَامٍ إِنَّمَا نَهَى عَنْهَا نَهْيَ إِعَافَةٍ وَ كَرَاهَةٍ ثُمَّ رَخَّصَ فِيهَا فَصَارَ الْأَخْذُ بِرُخَصِهِ وَاجِباً عَلَى الْعِبَادِ كَوُجُوبِ مَا يَأْخُذُونَ بِنَهْيِهِ وَ عَزَائِمِهِ وَ لَمْ يُرَخِّصْ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص فِيمَا نَهَاهُمْ عَنْهُ نَهْيَ حَرَامٍ وَ لَا فـِيـمـَا أَمـَرَ بـِهِ أَمـْرَ فـَرْضٍ لَازِمٍ فـَكـَثِيرُ الْمُسْكِرِ مِنَ الْأَشْرِبَةِ نَهَاهُمْ عَنْهُ نَهْيَ حَرَامٍ لَمْ يـُرَخِّصْ فـِيـهِ لِأَحَدٍ وَ لَمْ يُرَخِّصْ رَسُولُ اللَّهِ ص  لِأَحَدٍ تَقْصِيرَ الرَّكْعَتَيْنِ اللَّتَيْنِ ضـَمَّهـُمـَا إِلَى مـَا فـَرَضَ اللَّهُ عـَزَّ وَ جَلَّ بَلْ أَلْزَمَهُمْ ذَلِكَ إِلْزَاماً وَاجِباً لَمْ يُرَخِّصْ لِأَحَدٍ فِى شـَيْءٍ مـِنْ ذَلِكَ إِلَّا لِلْمـُسـَافـِرِ وَ لَيْسَ لِأَحَدٍ أَنْ يُرَخِّصَ شَيْئاً مَا لَمْ يُرَخِّصْهُ رَسُولُ اللَّهِ ص فَوَافَقَ أَمْرُ رَسُولِ اللَّهِ ص أَمْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نَهْيُهُ نَهْيَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ وَجَبَ عَلَى الْعِبَادِ التَّسْلِيمُ لَهُ كَالتَّسْلِيمِ لِلَّهِ (1)

نماز بهترين و مهمترين عمل عبادي دين ماست که در هيچ حال نبايد از عبد فوت شود حتي براي غريق هم صلوة مخصوص قرار داده شده است.

براي شخص مسافر هم براي نمازهاي چهار رکعتي، نماز دو رکعتي جعل شده است. روايت شريفه اي که در صدر کلام ذکر شد، مي فرمايد: دو رکعتي که پيامبر اکرم (ص) به نماز ظهر و عصر و عشاء اضافه کردند، مختص به حاضر بوده و براي مسافر فقط همان دو رکعت تشريع الهي قرار داده شده است که طبق روايت خصال، امتناني است از جانب خداوند نسبت به بندگانش.(2)

پس از روشن شدن اصل تشريع قصر براي مسافر و اتفاق نظر علماي شيعه بر وجوب آن، اولين مسأله اي که در بحث صلوة مسافر بايد بررسي شود، حد مسافتي است که مسافر با طي آن نمازش شکسته مي شود. مکلفي که عازم سفر است بايد قصد طي چه مسافتي را داشته باشد تا نمازش شکسته شود؟ اين نوشته به دنبال آن است که پس از تعيين مسافت مشخص شده در روايات به عنوان معيار قصر، آن را با واحد امروزي يعني « متر » تطبيق دهد.

بررسي روايات

روايات ما دراين باب زياد است و دو معيار مختلف در آنها به چشم مي خورد.

1-معيار زماني «مسيرة يوم»

در بسياري از روايات آمده است که اگر مسافر به مقدار يک روز سير کند، نمازش شکسته مي شود. البته مهم اين است که مسير به حدي باشد که سير عادي قوافلکه آن زمان بيشتر با شتر بوده است- در آن به مقدار روشنايي يک روز به طول بينجامد. اگر چه مسافري اين مسافت را به نصف روز يا به دو روز طي کند. از باب نمونه دو روايت در اين زمينه ذکر مي کنيم.

الف: محمد بن الحسن الطوسي] عنه [ علي بن الحسن بن الفضال] عن محمد ابن عبدالله و هارون بن مسلم جميعاً عن محمد بن ابي عمير عن عبد الرحمن بن الحجاج  عن ابي عبدالله (ع) في حديث قال قلت له کم ادني ما يقصر فيه الصلاة قال جرت السنه ببياض يومٍ… (3)

ب: وباسناده عن سعد، عن ابي جعفر، عن الحسن بن علي بن يقطين، عن اخيه الحسين، عن ابيه علي بن يقطين، قال، سألت ابا الحسن الاول (ع) عن الرجل يخرج في سفره و هو في مسيرة يوم. قال: يجب عليه التقصير في مسيرة يوم وان کان يدور في عمله.(4)

2-معيار مکاني

در برخي از روايات آمده که طي مسافت هشت فرسخ موجب قصر است ولو اين مسير در کمتر يا بيشتر از يک روز طي شود. به برخي روايات اشاره خواهيم کرد.

هر دو معيار در زمان شارع و شايد تا قرن گذشته مساوي بوده، يعني سير عادي قوافل با شتر در يک روز عادي هشت فرسخ بوده است. رواياتي مانند روايت سماعه به اين مطلب اشاره کرده اند.

قال: سالته عن المسافر في کم يقصر الصلاة؟ فقال في مسيرة يوم، وذلک بريدان وهما ثمانية فراسخ الحديث (5)

اگرچه که در همان زمان ها ممکن بود عده اي پياده سفر کنند و در يک روز کمتر از اين مقدار طي طريق کنند و عده اي هم با اسب هاي تند رو و خيلي بيش از اين مقدار سفر کنند، ولي حد قصر طبق آنچه از روايات به دست مي آيد، همان سير عادي در يک روز يعني هشت فرسخ مي باشد. مثلاً در روايت عبد الرحمن بن حجاج از امام صادق(ع) آمده است:

فقلت له: إن بياض يوم يختلف يسير الرجل خمسه عشر فرسخاً في يوم و يسير الآخر أربعه فراسخ و خمسه فراسخ في يوم فقال: انه ليس الي ذلک ينظر أما رأيت سير هذه الاميال بين مکه و المدينه ثم أو مأبيده أربعه و عشرين ميلاً

مورد بحث اين است که آيا معيار حقيقي قصر مسيره يوم است و معيار دوم فقط ذکر يک سري عناوين مشيره براي تشخيص مسيره يوم است يا بالعکس، معيار اصلي و واقعي هشت فرسخ است و براي تشخيص آسان آن مسيره يوم را که براي همه قابل تشخيص بوده است، معرفي کرده اند؟ ثمره اين بحث در زمان ما روشن مي شود که سير معمولي قوافل با اتوبوس است که در يک روز حدود هزار کيلومتر طي مي کنند. بنابر نظر اول در سفر هاي هشت فرسخ تا هزار کيلومتر نماز تمام است و بنا بر نظر دوم شکسته است.

اگر نظر اول صحيح باشد و مسيره يوم معيار اصلي باشد ديگر بحث از اينکه هشت فرسخ چند کيلومتر است امروزه به درد نمي خورد.

بلکه آنچه بايد روشن شود اين است که مقدار سير قوافل عادي(اتوبوس) در يک روز چقدر است. اما طبق نظر دوم که معيار اصلي را هشت فرسخ مي داند اين بايد مشخص شود که هشت فرسخ دقيقاً چند کيلومتر است.

به نظر مي آيد همان گونه که مشهور قائل شده اند، نظر دوم صحيح باشد. چون هشت فرسخ يک معيار دقيق ومنضبط بوده که مي توانسته به عنوان ملاک قصر قرار گيرد ولي در عين حال تشخيص آن با وسايل آن روز بسيار مشکل بوده است. اما معيار ميسره يوم اگر چه دقيق و منضبط نبوده، لکن معياري راحت و قابل تشخيص براي همگان بوده است. به همين جهت به عنوان يک طريق براي به دست آوردن معيار اصلي منضبط يعني هشت فرسخ بيان شده است.

بهتر است در مورد اين بحث که ما را از پيگيري موضوع اصلي رساله وا مي دارد، اطالة کلام ننموده وبر طبق نظر دوم يعني همان رأي مشهور بحث را دنبال کنيم.

در مورد معيار مکاني در روايات سه بيان آمده است.

الف) هشت فرسخ

فرسخ، فارسي معرب است و در اصل فرسنگ يا پر سنگ بوده است. در نهايه ابن تثير آمده است: « کل شيء کثير لا ينقطع، فرسخ، و فراسخ اليل و النهار ساعاتها و أوقاتها، و الفرسخ من المسافه المعلومه في الارض، مأخوذ منه»(7)

در برخي از روايات هشت فرسخ معيار قصر معرفي شده مانند:

الف– [محمد بن الحسن] عنه [ الحسين بن سعيد] عن الحسن عن زرعه عن سماعة قال سالته عن المسافر في کم يقصر الصلاة فقال في مسيرة يوم، وهي ثمانية فراسخ الحديث

ب) وفي عيون الخبار(بأسانيد تأتي) عن الفضل بن شاذان عن الرضا(ع) في کتابه الي المامون و التقصير في ثمانيه فراسخ و مازاد و اذا قصرت أفطرت(9)

ب) 24 ميل

ميل در لغت به معناي مناري است که به عنوان علامت براي مسافر و غير او در زمين نصب مي شد. مثلاً در مسعي  براي مشخص کردن قسمتي که سعي به صورت هروله انجام مي شود، دو عمود يکي در ابتدا و ديگري در انتها نصب کرده بودند که به آنها «الميلان الاخضران» گفته مي شد.(10)

براي برخي مسافتهاي طولاني مثل مسير مکه و مدينه يا مسير مکه تا عرفات به فاصلة مشخصي اين ميل ها را نصب مي کردند که بعدها به فاصله ما بين دو عمود يک ميل اطلاق شد.

طبق برخي روايات طي مسافت 24 ميل موجب قصر صلوة است مانند:

الف– [محمد بن الحسن] باسناده عن(علي بن الحسن) بن فضال عن عبد الرحمن بن ابي نجران عن صفوان بن يحيي عن عيص بن القاسم عن ابي عبدالله (ع) قال في التقصير حده أربعه و عشرون ميلاً.(11)

ب- [محمد بن الحسن باسناده عن(علي بن الحسن) بن فضال] عن محمد بن عبدالله هارون بن مسلم جميعاً عن محمد بن أبي عمير عن عبد الرحمن  بن الحجاج عن أبي عبدالله(ع) في حديثٍ قال قلت له کم أدني ما يقصر فيه الصلاه قال جرت السنه ببياض يوم يختلف يسير الرجل خمسه عشر فرسخاً في يوم و يسير الاخر أربعه فراسخ و خمسه فراسخ في يوم قال فقال انه ليس الي ذالک ينظر أما رأيت سير هذه الأميال بين مکه و المدينه ثم أو ما بيده أربعه و عشرين ميلاً… (12)

ج) بريدان

بريد به معناي رسول است. يعني کسي که براي بردن نامه ها فرستاده مي شد. اين رسول ها با هر مرکبي راه مي افتادند، پس از طي مسافتي مشخص به کاروانسرايي مي رسيدند مرکب خود را عوض مي کردند و دوباره حرکت مي کردند ويا اينکه نامه را به رسول ديگري مي سپردند تا او ببرد. بعداَ بريد به فاصله بين اين دو استراحتگاه اطلاق شد. مرحوم ابن ادريس در سرائر مي فرمايد:

و أصل البريد انهم ينصبون في الطرق أعلاما فإذا بلغ بعضها راکب البريد نزل عنه و سلّم ما معه من الکتب الي غيره فکان ما به من الحرّ و التعب يبرد في ذالک أو ينام فيه الراکب و النوم يسمّي بردا فيسمّي ما بين الموضعين بريدا و انّما الاصل: الموضع الذي ينزل فيه الراکب ثم قيل للدابّه و انما کانت البرد للملوک ثمّ قيل لليسر بريد.(13)

در لسان العرب از قول زمخشري و همچنين در وافي فيض کاشاني به نقل از نهايه ابن اثير آمده است:

البريد کلمه فارسيّه يراد بها في الاصل البغل و أصلها (بريدة دم) اي: محذوف الذنب لان بغال البريد کانت محذوفه الاذناب کالعلامه لها فأعربت و خفّفت ثمّ سمّي الرسول الذي يرکبه بريدا و المسافه التي بين السکين بريدا و السکه موضع کان يسکنه الفيوج المرتّبون من بيت أو قبّه أو رباط و کان يرتّب في کلّ سکّه بغال.(14)

در برخي روايات آمده است که مسافت موجب قصر دو بريد است. مانند:

الفمحمد بن الحسن بإسناده عن محمد بن علي بن محبوب عن يعقوب بن يزيد عن ابن أبي عمير عن أبي أيوب عن أبي عبدالله(ع) قال سألته عن التقصير قال فقال في بريدين أو بياض يوم.(15)

ب- محمد بن الحسن بإسناده عن الحسين بن سعيد عن النضر عن عاصم بن حميد بن أبي بصير قال قلت لأبي عبدالله(ع) في کم يقصر الرجل قال في بياض يوم أو بريدين.(16)

تنبيهات

در ادامه به تنبيهاتي در مورد اين بحث اشاره مي کنيم.

تنبيه اول

مطالبي را که برخي روايات به آن اشاره داشته و مورد فتواي اصحاب هم هست. اينن است که لازم نيست اين مسافت ها امتدادي باشند. به خلاف برخي اهل سنت که مي گويند مسافت بايد امتدادي باشد. يعني اگر مسافت بين مبدأ و مقصد بدون لحاظ برگشت به حدّ مسافت شرعي برسد. نماز شکسته مي شود و الا، خير، امّا فقهاي شيعه مسافت مسافت تلفيقي را هم موجب قصر مي دانند يعني مجمو ع رفت و برگشت اگر به حدّ هشت فرسخ يا 24ميل يا دو بريد رسيد موجب قصر صلوه است،(17) ( البته اختلافاتي وجود دارد که آيا بايد مسير رفت يا هريک از رفت و برگشت جداگانه نصف اين مقدار باشد يا اينکه چنين شرطي وجود ندارد.)

پس از اينکه در برخي روايات مسافت موجب قصر را چهار فرسخ(18) يا يک بريد(19) يا دوازده ميل(20) دانسته به اعتبار اين است که مجموع ذهاب و اياب دو برابر مي شود.

تنبيه دوم  

از روايات و کلمات لغويين فهميده مي شود که سه مقياس ذکر شده دقيقاً با هم برابرند. يک بريد چهار فرسخ است و هر فرسخي سه ميل. پس چهار فرسخ مي شود دوازده ميل. برخي از اين روايات عبارتند از:

1-محمد بن الحسن بإسناده عن الحسين بن سعيد عن أبي عمير عن جميل بن درّاج عن زراره عن أبي جعفر(ع) قال التقصير في بريد و البريد أربعه فراسخ.(21)

2-محمدبن الحسن بإسناده عن( علي بن الحسن) بن فضّال عن محمد بن عبدالله و هارون بن مسلم جميعاً عن محمد بن أبي عمير عن عبد الرحمن بن الحجّاج عن أبي عبدالله (ع) في حديثٍ قال قلت له کم أدني ما يقصر فيه الصلاه … ثمّ أو بيده أربعه ً و عشرين ميلاً يکون ثمانيه فراسخ.(22)

3-در مرسلة فقيه به هر سه معيار اشاره شده است:

قال الصادق(ع) إن رسول الله(ص) لما نزل عليه جبرئيل بالتقصير قال له النبي (ص) في کم ذلک فقال في بريد ٍ فقال و کم البريد قال ما بين ظلٍّ عيرٍ إلي فيء و عيرٍ- فذرعته بنو اميه- ثم جزَّءُوه علي اثني عشر ميلاً فکان ميلٍ ألفاً و خسمائه ذراعٍ و هو أربعه فراسخ.(23)

در مجمع بين النهرين نيز آمده است:

البرد- بالفتح- علي فعيل: أربعه فراسخ اثني عشر ميلا و قد روي فرسخين ستّه أميال و المشهور الذي عليه العمل فلافه.(24)

البته در تعداد کمي از روايات خلاف اين آمده است لکن علاوه بر ضعف سند برخي، مورد اعراض اصحاب نيز بوده اند.

تنبيه سوم

در بين فقهاي اهل سنت در تحديد مسافت اختلاف نظر وجود دارد. ابو حنيفه مسافت را سه مرحله مي داند (هر مرحله هشت فرسخ است وسه مرحله 24 فرسخ) برخي مسافت را دو مرحله مي دانند.

داوود ظاهري مي گويد مطلق ضرب في الارض موجب قصر است به استناد آيه شريفه (و اذا ضربتم في الارض فليس عليکم جناح أن تقصروا من الصلاه …(25)).(26) لکن علماي شيعه در تحديد مسافت به هشت فرسخ اتفاق نظر دارند.

نکته اي در پايان اين بحث قابل ذکر است که در مورد روايات مذکور در بحث بررسي سندي انجام نداديم چون براي هر يک از معيارهاي مکاني و زماني روايات متعددي وجود دارد که در بين آنها روايات صحيحه هم موجود است. لذا اگر هم يک روايت از جهت سند دچار ضعف بود روايت صحيحة جايگزين وجود دارد.
تطبيق معيار شرعي قصر بر واحد امروزي آنچه مهم و هدف از تدوين اين رساله است، تبديل اين مسافت ها(ميل، فرسخ و بريد) به کيلومتر است که مقياس رايج عصر ما مي باشد. براي نيل به اين هدف از دو راه مي توان استفاده کرد.

راه اول  

به سراغ آنچه که از روايات يا کلمات فقهاي قديم و يا کتب اهل لغت براي روشن کردن اين مقدار به دست مي آيد، برويم.

الف: کلمات فقها و لغويين

در کتب فقها و برخي کتب لغت(27)، هر ميل چهار هزار زراع معرفي شده است که اين تحديد را صاحب مدارک و صاحب کفايه(28) مورد قطع علما دانسته اند و بسياري همچون محقق و علامه(29) آن را مشهور بين مردم يا مشهور نزد فقها مي دانند. صاحب مدارک مي فرمايد:

و قد قطع الأصحاب بأن قدره أربعه آلاف ذراع، و في کلام بعض أهل اللغه دلاله عليه(30)

در شرايع نيزآمده است:

والميل أربعه آلاف ذراع بذراع اليد الذي طوله أربع و عشرون إصبعا تعويلا علي المشهور بين الناس(31)

شايد اولين کتاب فقهي که هر ميل را چهار هزار ذراع معرفي کرده است، سرائر به نقل از مسعودي در مروج الذهب باشد. ايشان مي فرمايد:

و حدّ السفر الذي يجب معه التقصير بريدان و البريد أربعه فراسخ و الفرسخ ثلاثه أميال و الميل أربعه آلاف ذراع علي ما ذکره المسعودي في کتاب مروج الذهب فإنه قال: الميل اربعه آلاف ذراع بذراع الاسود و هو الذراع الذي وضعه المأمون لذرع الثياب و مساحه البناء و قسمه المنازل و الذراع أربعه و عشرون إصبعا.(32)

شهرت يا اتفاق نظر هه علماي بعد را مي توان ناشي از نقل مسعودي دانست چرا که مسعودي نزديک زمان مامون مي زيسته است. لذا علما تحديد او را به خاطر قرب عهد به روايات مورد قبول مي دانند.اما ابن زهره در غنيه هر ميل را سه هزار ذراع معرفي کرده و فرموده است:

والفرسخ ثلاثه اميال و الميل ثلاثه اَلاف ذراع.(33)

براي اين کلام اين زهره هيچ شاهدي در روايات نيست فقط در لغت مي توان براي وي شاهدي پيدا کرد . فيروز آبادي در قاموس آورده است:

الميل بالکسر: الملمول و قدر مدّالبصر، و منار يبني للمسافر او مساحه من الارض متراخيه بلا حدّ، او ثلاثه او اربعه اَلاف ذراع بحسب اختلافه في الفرسخ هل هو تسعه اَلاف ذراع القدماء، او اثني عشر الف ذراع بذراع المحدثين.(34)

از عبارت قاموس معلوم مي شود که ميل نزد قدما سه هزار ذراع بوده است ليکن نزد متاخرين چهار هزار ذراع است. اما اين اختلاف مضر به نتيجه نيست چرا که ذراع متاخرين سه چهارم ذراع قدما بوده است .هر ذراع نزد قدما به مقدار 32 انگشت در کنار هم است و نزد متاخرين طول هر ذراع 24 انگشت است پس هم قدما و هم متاخرين هر ميل را 96 هزار انگشت مي دانند. فيومي د مصباح به اين مطلب اشاره کرده و گفته است:

الميل بالکسر في کلام العرب مقدار مد البصر من الارض قاله الازهري،والميل عند القدماء من اهل الهيئه ثلاثه اَلاف ذراع و عند المحدثين اربعه اَلاف ذراع ، و الخلاف لفظي فانهم اتققوا علي ان مقداره ست و تسعون الف اصبع ، والا صبع سبع «ست» شعيرات بطن کل واحده الي ظهر الاخري ولکن القدماء يقولون الذراع اثنتان و ثلاثون اصبعا و المحدثون يقولون اربع و عشرون اصبعا، قاذا قسم الميل علي راي القدماء کل ذراع اثنين و ثلاثتين کان المتحصل ثلاثه اَلاف ذراع ، و ان قسم علي راي المحدثين اربعا و عشرين کان المتحصل اربعه اَلاف ذراع والفرسخ عند الکل ثلاثه اميال.(35)

تا اينجا به اين نتيجه رسيديم که جميع يا مشهور فقها و لغويين هر ميل را چهار هزار ذراع جديد يا سه هزار ذراع قديم مي دانند که مجموعاً 96 هزار اصبع مي شود.

ب: روايات

اما روايات چنانچه گفته شد بريد، فرسخ و ميل را ذکر کرده اند و تحديد ديگري در آنها به چشم نمي خورد مگر دو روايت مرسله که ميل را به ذراع مشخص کرده اند. اين دو حديث عبارتند از:

1- روايت کافي: عن محمد بن يحيي عن محمد بن الحسين عن محمد بن يحيي الخرّاز عن بعض أصحابنا عن ابي عبدالله(ع) قال بينا نحن جلوس و أبي عند و الٍ لبني اميه علي المدينه – اذ جاء أبي فجلس فقال کنت عند هذا قبيل فساء لهم عن التقصير فقال قائل منهم في ثلاث و قال منهم في ثلاث و قال قائل منهم يوم و ليله و قال قائل منهم  روحه فسألني فقلت له إن رسول الله(ص) لما نزل عليه جبريل بالتّقصير قال له النبيّ (ص) في کم ذاک فقال في بريدٍ قال ايُّ شيءٍ البريد فقال ما بين ظلّ عير إلي فيء و عيرٍ قال ثم عبرنا زماناً ثمّ رأي [رؤي] بنو أُميه يعلمون أعلاماً علي الطريق و أنهم ذکروا ما تکلّم به أبو جعفرٍ ع- فذرعوا ما بين ظلّ عيرٍ إلي فيء و عيرٍ- ثمّ جزّءُوه علي اثني عشر ميلاً فکانت ثلاثه آلافٍ و خمسمأئه ذراع کلُّ ميلٍ فوضعوا الأعلام فلمّا ظهر بنو هاشمٍ- غيّروا أمر بني أُميه غيرهً لأنّ الحديث هاشميُّ فوضعوا إلي جنب کلّ علمٍ علما.(36)

2- روايت فقيه:  قال الصادق عليه السلام: ان رسول الله (ص) لما نزل عليه جبرئيل بالتقصير قال له النبي (ص): في کم ذلک؟ فقال: في بريد، قال و کم البريد؟ قال: ما بين ظل عير الي فيء و عير فذرعته بنو اميه ثم جزؤوه علي اثني عشر ميلا فکان کل ميل ألفاً و خمسمائه ذراع و هو أربعة فراسخ.(37)

اين دو روايت از جهت سندي ضعيفند. زيرا هردو روايت، مرسله هستند. روايت دوم از مرسلات فقيه است که شيخ صدوق آن را با عبارت«قال الصادق»بيان کرده است نه با عبارت«روي عن».گرچه برخي علماء قائل به حجيّت اين قسم از مرسلات فقيه هستند، لکن بنابر تحقيق هيچ يک از مرسلات فقيه حجيت ندارند. و عبارت « قال الصادق(ع) » با عبارت «روي عن الصادق(ع)» هيچ تفاوتي ندارد.

دو روايت از جهت دلالي نيز خالي از اشکال نيستد، چرا که هردو روايت، از يک واقعه حکايت مي کنند ولي روايت اول هر ميل را 3500 ذراع، و روايت دوم 1500 ذراع بيان کرده است، به هر حال اين دو روايت را در مقابل قطع يا شهرت بين علماءمبني بر چهار هزار ذراع بودن يک ميل- يا بايد توجهيه کرد يا کنار گذاشت.

اما اينکه هر ذراع چند سانتيمتر است به طور دقيق مشخص نيست. يک سانتيمتر کم و زياد در ذراع باعث ايجاد اختلاف حدود يک کيلومتر در هشت فرسخ مي شود. همين که ذراع نزد قدما به طول 32 انگشت و نزد متأخرين به طول 24 انگشت است مي رساند که ذراع حدّ مشخص و منضبطي ندارد. بي انضباط تر از ذراع، انگشت و شعير و شعر برذون است که در کلام فقها و لغويين آمده است. بنابراين با اين معيار غير منضبط براي تعيين مسافت شرعي در مهم ترين رکن دين يعني نماز چه بايد کرد؟

ديدگاه فقها در مورد تحديدات روايات

فقهاي ما نسبت به تحديدات مذکور در روايات دو ديدگاه داشته اند. عده اي اين تحديدات را دقيق و تحقيقي دانسته اند و در مقابل عده اي ديگر اينها را يک سري معيارهاي تقريبي و مبتني بر مسامحات عرفيه دانسته اند.

کلام مرحوم سيد يزدي

صاحب عروه بعد از اينکه در مسأله اول از صلوه مسافر هر فرسخرا سه ميل و هر ميل را چهار هزار ذراع بيان کرده است. در مسأله دوم مي فرمايد:

لو انقصت المسافه عن ثمانيه فراسخ و لو يسيرا، لا يجوز القصر فهي مبنيه علي التحقيق لا المسامحه العرفيه نعم لا يضر اختلاف الأذرع المتوسطه في الجمله کما هو الحال في جميع التحديدات الشرعيه(38)

مرحوم حاج شيخ عبدالکريم حايري، آقاي حکيم، آقاي خويي و آقاي گلپايگاني در حاشيه فرموده اند که ذراع متوسط و متعارف بايد حساب شود و چون خود ذراع هاي متوسط مختلف هستند، پس معيار اقل مصاديق متعارف است.

کلام مرحوم حاج شيخ عبد الکريم حائري

مثلاً مرحوم آقاي حائري مي فرمايند:

لا اشکال في ان الذراع الواقع في تحديد الأميال محمول علي المتوسط المتعارف کما انه الحال في الإصبع الواقع في تحديد الذراع و لکنه لا شبهه في اختلاف افراد المتوسطه زياده و نقصانا و لو يسيرا و المدار علي أقل ما يصدق عليه عرفا و يلغو الزائد و ان اعلم بأنه غير زائد بالنسبه إلي فرد آخر من المتوسطه و ذلک من جهه انه لو صدق تحقق ثمانيه فراسخ بملاحظه فرد من افراد الذراع المتوسط يقتضي إطلاق الأدله وجوب القصر علي کل من قصد هذا المقدار.(39)

و چند سطر بعد مي فرمايند:

و لا شک في ان الإطلاق في هذه الصوره يقتضي الکتفاء بأقل مصداق وقع منها و عدم انطباق الطبيعه بملاحظه ذراع أخر لا يوجب عدمه رأسا و المفروض ان مقتضي الإطلاق کفايه أصل التحقيق.(40)

اين علما معيار تشخيص ميل را همان ذراع دانسته اند که از آرنج تا نوک انگشت مياني است و فرموده اند که اين يک معيار تدقيقي است نه تسامحي، البته ذراع کبير يا صغير غير متعارف معيار نيست؛ بلکه معيار، ذراع متوسط و آن هم اقل افراد آن است.

ايشان معيار را تا حدودي منضبط تر کردند؛ لکن هنوز از بي انضباطي در نيامده است. بالأخره اقل ذراع متوسط چند سانتيمتر است؟ هيچ کدام تحديد نفرموده اند. علاوه بر اين اصلاً ممکن نيست! چرا که نمي توان گفت اقل ذراع متوسط دقيقاً فلان مقدار است و اگر نيم سانتيمتر کمتر شد غير متعارف است. ( نيم سانتيمتر در هشت فرسخ حدود نيم کيلومتر تاثير مي گذراد.) به همين جهت برخي علما مثل مرحوم سيد ابوالحسن اصفهاني اين مسافت ها را مسامحي و غير دقيق مي دانند.

کلام مرحوم سيد اصفهاني

ايشان فرموده اند که اين مسافت ها مثل تحديدات شرعيه ديگر همچون کر و مانند آن نيستند که معيار تحقيقي باشند؛ بلکه يک معيار تقريبي هستند. چون احراز فرسخ به نحو دقيق براي عامة مکلفين ممکن نيست. شاهد اينکه امام صادق(ع) در روايت ابن ابي عمير فرمودندکه پيامبر اکرم(ص) حدّ اميال را از ظل عير تا ظل وعير- که دو کوه در مدينه هستند- قرار داد. در صورتي مي توان ميل را به فاصله بين دو کوه تحديد کرد که تحديد تقريبي باشد.

ايشان در ادامه مي فرمايند:

و بالجمله لا يمکن ان يکون المدار علي ثمانيه فراسخ تحقيقيّ مع اختلاف الذراع و الأصابع و الشعيرات التي حدود الأميال بها. هذا مضافا باختلاف ما ورد في روايه زراره عن الصادق(ع) في کون کلّ ميل ألفا و خمسمائه ذراع(41) و ما ورد عنه(ع) في کون الميل ثلاثه آلاف و خمسمائه ذراع(42). و هذان الخبران و إن وجب إرجاعهما إلي أمر واحد- لأنه لا يمکن الأحد بکلا التحديدين- إلا أنّه يدلّان علي أنّه ليس المدار علي التحقيق، و الّا لجعلوا(ع) التحديد بأمر لا يمکن أن يتفاوت، کما في الأشبار و الأرطال في الکرّ.

هذا مع أنّ الفرسخ و إن حدّد بثلاثه أميال إلّا أنّ الميل لم يحدّد في الأخبار، فيرجع إلي ما يسمّيه العرف، و الظاهر أنّ الموضوع له للميل تقريبيّ، لأنهم فسّروه بمدّ البصر من الأرض(43) أو بمقدار يتميّز به الفارس من الرجل. و معلوم أنّ هذا المعني- بحسب الموضوع- هو المعني الشامل لمقدار خاص لا يضرّ الزياده و القلّه يسيرا، و ليس من قبيل المنّ و الحقّه اللذين وضعا لمقدار خاصّ لا يصدق علي غيره إلّا بالمسامحه.»(44)

بنابرين اگر فرسخ مثلاً5/5 کيلومتر باشد، هشت فرسخ مي شود 44 کيلومتر. ولي عرف فاصله 43کيلومتر را هم هشت فرسخ مي داند. طبق نظر ايشان که اين تحديد ها تقريبي هستند، در فاصله 43 کيلومتري هم نماز را شکسته است؛ چون عرفاً هشت فرسخ طي کرده است. اما طبق نظر صاحب عروه و برخي محشّين، اگر ذره اي هم از 44 کيلومتر کمتر شود، نماز تمام است. برخي از عبارات مرحوم آقاي خويي نيز موافق اين کلام مرحوم سيد اصفهاني است.

کلام مرحوم آقاي خويي

ايشان مي فرمايند: و أما تحديد الميل فلم يذکر في شيء من النصوص ما عدا روايه واحده و هي مرسله الخزاز المشتمله علي تحديده بثلاثه آلاف و خمسمائه ذراع،(45) و هو خلاف ما هو المشهور بين الفقهاء و اللّغويين(46) من تحديده بأربعه آلاف ذراع.

البته ايشان به مرسلة فقيه(47) اشاره نکرده اند با اينکه روايت فقيه هم ميل را به هزار و پانصد ذراع تحديد کرده.

و بعد از آنکه از فقها تحديد ميل و ذراع و انگشت و شعر و شعير را نقل کرده است، مي فرمايد:

ولکنّک خبير بأنّ الأحکام الشرعيه لا تبتني علي مثل هذه التدقيقات العقليه التي لا تندرج تحت ضابط معيّن، و ربما يوجب الاختلاف اليسير بين شعره وشعره، أو شعيره و مثلها، أو ذراع و ذراع اخري الفرق الکثير بالإضافه إلي المجموع، إذ لا ريب أنّ هذه الأمور تختلف صغراً و کبراً، طولاًو قصراً

و علي الجمله لا نعرف وجهاً لهذاالتدقيقات، و لا يترتّب علي تحقيقها اثر شرعي، بل العبره بصدق الفرسخ او الميل عرفا، و النصوص تشير الي الامر العادي المتعارف من مسيره يوم، او بياض النهار، او شعل اليوم، او مسير الجمال، او ثمانيه فراسخ، و نحوها من العناوين التي يعرفها اهل العرف و المحاوره. فالمدار علي الصدق العرفي.(48)

در رساله ايشان آمده که چهارفرسخ مقداري کمتر از 22 کيلومتر است. يعني تقريبا هر ميلي هزار و هشتصد متر (يا چند متر بيشتر) و هر فرسخي کمتر از 5/5 کيلومتر است يعني حدود 5400 متر.

مرحوم شهيد صدر هم چهار فرسخ را دقيقا 21600 متر معرفي کرده اند(49) يعني هر ميلي 1800 متر و هر فرسخي 5400 متر. شايد وجه ايشان بر اين تحديدات همان رجوع به عرف باشد. البته در کتب لغت که مراجعه کرديم، تحديد ميل به 1800 متر پيدا نکرديم.

بررسي ميل در لغت

در کتاب الاوزان و المقادير آمده که ميل بر سه قسم است:

ميل شرعي، ميل انگليسي و ميل بحري.

ميل شرعي همان است که به ذراع تحديد شده است و مرحوم آقاي خويي فرمودند به خاطر عدم انضباط آن سراغ ميل عرفي مي رويم.

ميل بحري هم در اين کتاب به نقل از مولف رفيق الطلاب (50)1851 متر و اندي تحديد شده که دوازده ميل (چهارفرسخ)آن بيش از 22 کيلومترمي شود و حال آنکه مرحوم آقاي خويي و شهيد صدربه کمتر از 22 کيلومتر معرفي کرده اند. علاوه بر اين که ميل بحري هميشه مقيد به بحري مي آيدو ميل مطلق به آن گفته نمي شود.

اما در مورد ميل انگليسي در اين کتاب نوشته است:

الميل الا نکليزي الشائع في هذه الايام في الشرق و الغرب و الذي ينصرف اليه اطلاق الميل في لسان اهل هذا العصر هو 1609 امتار و نصف کما رايت في مفکره مواهب فاخوري المبنيه علي تمام الدقه، و جعله في صفحه ثانيه من مفکرته (لسنه 1962) 1609امتار و 30 سانتي و هذا التقدير ادق. و في الحساب المتوسط (ج 1 ص 128): الميل 1600متر تقريبا، و هذا يدل علي ان هدا التقدير تقريبي و يشير الي ضبط ما في المفکره.(51)

در فرهنگ ابجدي آمده:

الفرسخ: اين کلمه فارسي است و گفته مي شود که عبارت از 12000 ذراع است که تقريبا معادل هشت کيلومتر مي باشد.

در فرهنگ جامع نوين هر ميل، دو هزار متر و در المنجد چهار هزار متر معرفي شده است.(احتمالاًاين چهار هزار متر اشتباه نسخه بوده و همان دو هزار متر منظور بوده است؛ چون چهار هزار متر را از هيچ کس و هيچ جا براي يک ميل سراغ نداريم .)

به هر حال آنچه در رساله آقاي خويي و آقاي تبريزي آمده است مبني بر اينکه چهار فرسخ مقداري کمتر از 22 کيلومتر است و آنچه که شهيد صدر در الفتاوي الواضحه فرموده اند که چهارفرسخ 21600متر است؛ يعني هر ميلي 1800 متر، در کتب لغت – با وجود اختلاف زيادشان- پيدا نشد.  ظاهراً در بين مردم اين گونه مشهور بوده است که هر فرسخي حدود 5/5 کيلومتر و هر ميلي 1800 متر است و ايشان بدان استناد گرده اند.

ملاحظات

اگر اين تحديدات شرعيه متبني بر دقت هاي عقليه نيست و معيار صدق عرفي است، پس چرا ايشان در رساله هايشان چهار فرسخ را اين قدر دقيق مشخص کرده اند. مقداري کمتر از 22 کيلومتر يا 600/21 کيلومتر از کجا آمده است؟ اگر بنا بر مسامحه و صدق عرفي باشد، به 5/21 کيلومتر و حتي کمتر از آن هم چهار فرسخ گفته مي شود.

علاوه بر اينکه بر فرض در عرف امروز هر ميل 1800 متر باشد، لکن رجوع به عرف امروز، براي روشن شدن محدوده ميل در روايات کار درستي نيست. مگر اين که اثبات کنيم حد ميل زمان ما با زمان شارع يکسان است. چرا که مراد روايات از ميل، قطعاً واحد مشخصي در زمان شارع بوده است که معيار قصر براي همه زمانهاست نه اينکه در هر زمان ميل معروف نزد خودشان معيار باشد. مثلا اگر در عرف آينده به هر ده کيلومتر يک ميل گفته شود، آيا مي توان گفت که هشت فرسخ از اين به بعد 240 کيلومتر است و تا قبل از آن نماز کامل است؟

کلام مرحوم آقاي بروجردي

مرحوم آقاي بروجردي از طرفي قبول ندارند که معيار هاي مسافت شرعي معيار تقريبي و غير دقيق باشند؛ بلکه آنها را منضبط و دقيق مي دانند و از طرفي هم ذراع يد را گر چه به ذراع متوسط حول کرديم؛ لکن باز ذراع متوسط هم به حسب اشخاص، مختلف و موجب بروز اختلاف کثير در فرسخ مي شود و بعيد است که چنين معيار غير منضبطي حد مسافت شرعي باشد. به همين جهت ايشان مي فرمايند بايد کلام مسعودي را متبع قرار داد که هر ميل چهار هزار ذراع اسود است ( نه ذراع يد) همان ذراعي که مامون تحديد حکومتي کرده بود براي اندازه گيري پارچه، زمين ، منزل و غيره. در اعصار و امصا مختلف طول يک ذراع را متفاوت تحديد مي کردند لکن آنچه که اعلام مي شد دقيق و در همه جا يکسان بود.لذا اختلافات تحديدات حکومتي ميل را هم بايد بر همين اختلاف تحديدات حکومتي حمل کنيم. مسعودي چون قريب به عهد مامون بوده است و به وضع تحديد زمان مامون مطلع بوده است، قولش معتبر است.

ايشان در آخر شبهه اي را دفع مي کنند و مي فرمايند:

لا يقال: اغلب اخبارنا في هذا الباب صدرت عن الصادقين(عليهما السلام) فکيف تحمل علي ما وضعه المامون؟! فانه يقال : الوارد في اخبارنا التحديد بالميل فقط و ليس فيها تحديد بالذراع سوي ما في روايه الخزّازمن التحديد بثلاثه آلاف و خمسمائه ذراع و ما في مرسله الصدوق من التحديد بالف و خمسمائه ذراع. و الواجب حملهما علي کون التحديد بذراع اطول من ذراع المامون.(52)

و در آخر نتيجه گيري کرده اند و مي فرمايند:

و بالجمله الظاهر انّ التحديدات کانت بامور منضبطه سالمه من تطرق الزياده و النقصان و ذراع اليد امر غير منضبط. نعم لا نابي ان يکون ذراع المامون بحسب الاصل ماخوذا من ذراع اليد فانّها بحسب المتعارف من المرفق الي اطراف الا صابع ست قبضات: اربع و عشرون اصبعا. و ما ذکرناه بالنسبه الي الذراع جار في الا صبع و الشعير ايضا فانّ المراد منهما في التحديدات امران منضبطان ماخوذان بحسب الاصل من الاصبع و الشعير فتدبر.(53)

کلام ايشان ما را از گرفتاري به ذراع يد بي انظباط، نجات مي دهد و مجبور نمي شويم مثل مرحوم سيد اصفهاني معيارها را مسامحي و غير دقيق بدانيم. لکن مشکل ما يان است که ذراع اسود منضبط در آن زمان. به معيار امروزي زمان ما چند سانتيمتر است؟

راه دوم

راه ديگري هم براي تشخيص مسافت شرعي وجود دارد و آن هم اندازه گيري مسافت هايي است که در روايات به فرسخ يا ميل مشخص شده است. وقتي آنها را با کيلومتر امروزي اندازه گيري کنيم، نسبت بين کيلومتر و معيار هاي قديمي مانند فرسخ به دست ي آيد.

اما مکان هايي که در روايات مسافت آن مشخص شده:

از بين اين مکان ها آن که تا حدودي مسافتش امروزه براي ما مشخص است، مسافت بين مکه تا عرفات است ولي بقيه موارد يا اصلا مکانشان معلوم نيست مثل ذباب و ذي خشت و يا اين که به خاطر تغيير و تبدلات و توسعه آنها، مسافت دقيقشان روشن نيست. مثلا ضايد طريقي که آن زمان ها بين بغداد و نهروان يا کوفه و قادسيه وجود داشته است، طريقي منحني و داراي پيچ و خم و پستي و بلندي زيادي بوده ولي امروزه طريقي مستقيم و هموار است. اگر طريق بين دو مکان در آن زمان با عصر ما متفاوت شود، ديگر نمي توان مسافت آن را به کيلومتر حساب کرد.

اما بين مکه تا عرفات همان مسيري که پيامبر اکرم از تشريف مي بردند الان مشخص است. مخصوصا اين که تا قبل از به وجود آمدن ماشين هاي جديد راه سازي مثل بولدوزر و لودر و غيره، حجاج همان طريق زمان رسول اکرم رابراي رفتن به عرفات طي مي کردند که از طريق مقره معلاه وارد مني مي شدند، بعد وادي محسر و بعد از آن مشعر و از طريق مازمين وارد عرفات مي شدند.

اما اين که فاصله مکه تا عرفات به حدي است که موجب قصر مي شود، قابل ترديد نيست به علت روايات زيادي که وجوب قصر صلوه در عرفات را براي اهل مکه ثابت مي کند.(البته مکه زمان قديم مراد است والا الان که مکه گسترس پيدا کرده است، اين فاصله کم شده و اهل مکه فعلي در عرفات هم نماز را تمام مي خوانند.)

روايات قصر در عرفات

برخي از اين روايات عبارت اند از :

1- محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن معاويه بن عمار لابي عبدالله(ع): ان اهل مکه يتمون الصلاه يعرفات. فقال: ويلهم او ويحهم و اي سفراشد منه لاتتم.(59)

2- محمد بن يعقوب عن علي بن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابي عمير عن حماد عن الحلبي عن ابي عبدالله(ع) قال: ان اهل مکه اذا خرجوا حجاجا قصروا و اذا زاروا الي منازلهم اتموا.(60)

3-محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن يعقوب بن يزيدعن ابن ابي عمير عن معاويه بن عمارعن ابي عبدالله(ع) قال:اهل مکه ا ذا زاروا البيت. و دخلوا الي منازلهم ثم رجعوا الي من اتموا الصلاه و ان لم يدخلوا منازلهم قصروا.(61)

4- محمد بن يعقوب عن علي بن ابراهيم عن ابيه ع ن ابن ابي عمير عن معاويه بن عمار عن ابي عبدالله قال: ان اهل مکه ا ذا زاروالبيت ودخلوا منازلهم اتموا و اذا لم يدخلوا منازلهم قصروا.(62)

تبديل به واحد متر

پس از فراغ از دو مطلب فوق، يعني اثبات اصل وجود مسافت شرعيه بين مکه تا عرفات و معلوميت همان طريقي که حجاج در عصر پيامبر و ائمه عليهم السلام مي پيمودند نوبت به تبيين اين مسافت به کيلومتر مي رسد. اگر مسير ذکر شده را با کيلومتر اندازه گيري کنيم، مي توانيم حد دقيق فرسح را به دست آوريم .

در کتب فقها پيدا نکردم که به اين روش استناد کرده باشند. فقط در رسالة حضرت آيه الله شبيري زنجاني آمده که هر فرسخ تقريباً پنج کيلومتر است يعني چهار فرسخ حدوداً بيست کيلومتر مي شود و دليلشان هم بر اين فتوا استناد به همين فاصله بين مکه تا عرفات است و براي تعيين اين مسافت به کتاب مرءات الحرمين ارجاع داده اند.

نقل از کتاب مرءاه الحرمين

مرءاه الحرمين تأليف ابراهيم رفعت پاشاست که خودش در سال 1320و 1325 امير الحاج بوده است و در اين کتاب سفر نامة خود را با دقت و تحقيق در مورد اماکن حجاز و تاريخ و جغرافياي آن  نگاشته است. مسافت هايي را که ايشان در اين کتاب آورده عبارت است از:

1042 مترا من باب بني شيبه الي باب مقبره المعلاه.

2387 مترا من باب المعلاه الي سبيل الست: اي طول المحصب.

3120 مترامن سبيل الست الي جمره العقبه.

3528 مترا من جمره العقبه الي وادي المحسر: اي طول مني.

3812 مترا من نهايه وادي محسر الي اول المأزمين: اي طول المزدلفه.

4372 مترا من اول المأزمين الي العلمين المحدين للحرم: اي طول المأزمين.

1553 مترا من اول المعلين المحدين للحرم الي المعلين المحدين لاول عرفه من جهه مکه: اي طول وادي عرنه.

21367 مترا المسافه بين باب بني شيبه شرقي المسجد الحرام و جبل الرحمه بعرفه(63).

ايشان در پاورقي نوشته است: ما اين مسافات را از کتاب شفاء الغرام فاسي و تاريخ مکه ازرقي نقل کرديم. البته در اين دو کتاب فاصله به ذراع نوشته شده است. در کتاب فاسي طول ديوارهاي کعبه نيز به ذراع مشخص شده است ساختمان کعبه از زماني فاسي تا کنون از جهت طول و عرض تغييري نکرده است و از آنجايي که اين فاصله ها امروزه به متر معلوم است، نسبت بين ذراع فاسي و متر را به دست آورديم و با آن مقدار ذراعي راه براي فواصل بين مسجد الحرام و عرفات ذکر کرده، محاسبه کرديم. نتيجه همان شد که بيان کرديم.

فاصله 21367 متر که ايشان نقل کرده از خود مسجد الحرام (باب بني شيبه)است تا جبل الرحمه. ولي ما بايد داخل شهر مکه و همچنين داخل عرفات را از حساب مسافت کم کنيم. (دليلش را در تنبيه اول ذکر خواهيم کرد) اگر از آخر شهر مکه قديم تا اول عرفات را حساب کنيم اين فاصله حدود دو کيلومتر کمتر مي شود يعني کل طريق 19 کيلومتر و اندي مي شود.

گزارش شيخ بدر

شيخ بدر يکي از روحانيون شيعه مکه همين مسير مرءات الحرمين را با ماشين سواري پيموده است و فاصله آن را چنين گزارش کرده است : (64)

570 متر از درب مسجد الحرام تا مقبره معلاه.

4780 متر از درب مسجد الحرام تا جمره عقبه.

15000متر از جمره عقبه تا جبل الرحمه در عرفات.

1300 متر از اول عرفات تا جبل الرحمه

البته درب مسجد الحرام که مبدا اندازه گيري ايشان است، درب فعلي آن است يعني اولين جايي که ماشين ها مي توانند رفت و آمد کنند و با توجه به اينکه ايشان فاصله درب فعلي تا مقبره معلاه را 750 متر بيان کرده و مرآت الحرمين 1042 متر معلوم مي شود درب فعلي حدود پانصد متر با باب بني شيبه قديم فاصله دارد. کل مسافتي که ايشان به دست آورده 19780متر است و اگر مسافت اول عرفات تا جبل الرحمه را که ايشان 1300 متر گفته و همچنين فاصله بين باب امروزي مسجد الحرام تا آخر مکه قديم ( حدود 200 الي 300 متر را از اين مسير کم کنيم ، تقريبا هجده کيلومتر و خورده اي (کمتر از نوزده کيلومتر ) براي اين مسير باقي مي ماند. در حالي که مسافت مرءات الحرمين 19 کيلومتر و اندي بود. يعني حدود يک کيلومتر بيشتر از مسافتي که شيخ بدر بيان کرده است. اين اختلاف را هم مي توان اين طور توجيه کرد که قبلا مسير ها پستي و بلندي و اعوجاج بيشتري داشته که امروزه با وسائل جديد راه سازي هموار و مستقيم شده و باعث کم شدن فاصله گرديده است.

نتيجه اين که فاصله بين آخر مکه قديم تا اول عرفات تقريبا همان 19 کيلومتر و خورده اي است که مرءات الحرمين بيان تکرده بود. از طرفي همان گونه که گفته شد اين طريق با طريقي که روايات بيان کرده اند يکي است . پس وقتي امام مي فرمايند که اهل مکه بايد در عرفات نمازشان را قصر بخوانند معلوم مي شود که فاصله حدود 19 کيلومتر براي قصر کافي است.

تنبيهات

در ادامه به ذکر تنبيهات اين بحث مي پردازيم .

تنبيه اول

بحثي در کتب فقهي مطرح است که در محاسبه مسافت مبدا و مقصد کجاست؟ آيا مبدامنزل شخص است يا آخر ديوارهاي شهر؟ مقصد، اول شهر است يا نقطه اي از شهر که مسافر مي خواهد به آنجا برود؟ اين مساله اگر چه مساله مهمي است؛ لکن در نتيجه بخث ما تاثيري ندارد. چون امام (عليه السلام) به طور مطلق فرمودند که نماز اهل مکه در عرفات شکسته است. يعني حتي کساني که در آخرين نقطه شهر مکه ساکن بودند، اگر مي خواستند در اولين نقطه عرفات هم وقوف کنند، بايد نمازشان را شکسته مي خواندند. به همين جهت ما در بحث معيار را بر  فاصله بين آخر شهر مکه تا اول عرفات قرار داديم.

تنبيه دوم

همانگونه که در حاشيه مرءات الحرمين نيز آمده به جهت پستي و بلندي زمين و يا برخي انحرافات جزئي در راه ها اختلافات کمي در کتب براي بيان اين مسافت به چشم مي خورد. حضرت آيت الله شبيري زنجاني نيز مي فرمودند:

ما به همين جهت در رساله تعبير کرديم که فرسخ تقريبا پنج کيلومتر است و نمي توان دقيق دقيق مشخص کرد ولي قطعا آنچه که بزرگان تحديد کرده اند- مثل 5/21، 6/21، 5/22، و 23 کيلومتر- بيشتر از فاصله بين مکه تا عرفات است.(65)

تنبيه سوم

همان طور که گفته شد فاصله بين مکه تا عرفات حدود 19 کيلومتر است؛ ولي نمي توان گفت که معيار قصر به طور دقيق همين 19 کيلومتر است. حتماً برخي از مسافت ها مشکوک است که آيا موجب قصر مي شود يا خير(تقريبا بين 18 تا 20 کيلومتر) در اين موارد چه بايد کرد؟ آيا عموماتي وجود دارد که بايد به آنها رجوع کرد؟ يا استصحاب موضوعي عدم طي مسافت موجب قصر جاري است؟ و يا اصلي ديگر؟ اين هم بحثي است بسيار مهم که مجال جداگانه اي مي طلبد و ليکن راه دوم به همين اندازه براي انسان اطمينان حاصل مي کند که مسافت 20 کيلومتر و بيشتر حتما موجب قصر است يعني هر فرسخي از 5 کيلومتر بيشتر نيست.

طرح يک اشکال

در اينجا اشکال مهمي مطرح شده که بايد به آن جواب داد.

همانطور که از محقق و علامه و صاحب مدارک نقل کرديم. مشهور يا مقطوع بين فقها يان است که هر ميل چهار هزار ذراع، به ذراع يد است بنا بر اين چهار فرسخ چهل و هشت هزار ذراع خواهد بود و اگر اين مقدار را 20 کيلومتر (حداکثر فاصله بين مکه تا عرفات ) بدانيم هر ذرعي حدودا 6/41 سانتيمتر خواهد بود و حال آنکه ذراع متعارف بين 45 تا 50 سانتيمتر است و اگر اقل ذراع متوسط هم معيار باشد، طولش کمتر از 44 يا 45 سانتيمتر نخواهد بود. 6/41 سانتيمتر طول ذراع غير متعارف است. حال اگز چهار فرسخ را همان حدود 19 کيلومتر فرض کنيم طول ذراع از اين هم کمتر خواهد شد. پس قبول اين دو مطلب با هم يعني اينکه چهار فرسخ را هم حدود 19 کيلومتر بدانيم و هم چهل و هشت هزار ذراع، مشکل است و دست برداشتن از هر کدام مشکل تر. و حال آن که طبق راه دوم همين چهار فرسخ کمتر از 20 کيلومتر خواهد شد.

چهل و هشت هزار ذراع متعارف بين 5/21 تا 24 کيلومتر است. يعني چهار فرسخ به حساب اقل ذراع متعارف بيش از 21 کيلومتر است و حال آنکه طبق راه دوم همين چهار فرسخ ، بيست کيلومتر و يا حتي کمتر از اين خواهد شد. اگر يان تهافت حل نشود، موارد شک ما افزوده مي شود و در تمان اين مقدار (18 تا 5/21 کيلومتر) بايد به حکم شک عمل کرد اما در کمتر از 18 کيلومتر قطعا نماز تمام و در بيشتر از 23 کيلومتر قطعا شکسته است.

جواب اشکال

همانطو که اشاره شد، اولين کتاب فقهي که هر ميل را چهار هزارذراع معرفي کرده سرائر است که از مروج الذهب مسعودي گرفته است. در واقع شهرت يا اتفاق نظر فقها ، همه از تحديد ايشان نشأت گرفته است. مسعودي هم حرفي از ذراع يد نزده است بلکه به ذراع اسود تحديد کرده است و نوشته است اين همان ذراعي است که مامون تحديد حکومتي کرده بود براي اندازه گيري پارچه ها و منازل و… . پس نيم توان اتفاق يا شهرت بر چهار هزار ذراع به ذراع يد را پذيرفت.مرحوم آقاي بروجردي هم همانطور که نقل کرديم، کلام مسعودي را متبع در اين بحث دانستند.

ذراع يک واحد سنجش بوده است که از طرف حکومت وقت مشخص و اعلام عمومي مي شده است و بر طبق همان هم خريد و فروش و قضاوت ها انجام مي شده است. اين واحدهاي اندازه گيري به جهت تناسب با ذراع يد، ذراع ناميده مي شدند لکن هيچ الزامي نبوده است که حتما با ذراع را از مسعودي نقل کرده اند وليکن ذراع را ذراع يد بيان مي کردند و همين منشا اشکال شده است که ذراع از 44 سانتيمتر کمتر باشد غير متعارف است. اما اگر ذراع را ذراع اسود بيان کرديم، ديگر الزامي نداريم که حتما به حد 44 سانتيمتر باشد. پس اين که چهار فرسخ را 20 کيلومتر و يا حتي کمتر بدانيم، هيچ منافاتي با چهل و هشت هزار ذراع ندارد.

نتيجة بحث

فاصله اي که مسافر با طي ان نمازش شکسته مي شود، طبق روايات چهار فرسخ است. چهار فرسخ با توجه به آنچه در اين رساله ثابت شد بين 18 تا 20 کيلومتر است. پس اگر کسي قصد سفر 20 کيلومتري يا بيشتر از آن را داشته باشد، حتما نمازش شکسته مي شود و اگر سفر کمتر از 18 کيلومتر را قصد کند، حتما نمازش کامل است. در فاصله بين 18 تا 20 کيلومتر هم بايد به عمومات يا اصول مراجعه کرد که اين بحث مجالي مستقل مي طلبد.


پاورقی:

1. «وسائل الشيعه» 46:4 کتاب الصلواه، ابواب اعداد الفرائض، باب13، حديث2

2. «وسائل الشيعه» 177:10، کتاب الصوم، أبواب من يصح منه الصوم، باب1، حديث12.

فقد روي الصدوق في الخصال عن ابيه عن علي بن ابراهيم عن ابيه عن النوافلي عن السکوني عن جعفرعن آبائه (ع) عن رسول الله صلي الله عليه و آله: ان الله اهدي الي و الي امتي هدية لم يهدها احد من الامم كرامة من الله لنا، قالوا: و ما ذاك يا رسول الله ؟ قال الافطار في السفر و التقصير في الصلاة فمن لم يفعل ذلك فقد رد علي الله عزوجل هديته.

3.«وسائل الشيعه»455:8 کتاب الصلوه،ابواب الصلوه المسافر، باب1،حديث 15

4. همان، حديث16

5. همان، حديث 8

6. همان، حديث 15

7. نقل از کتاب« مدارک العروه» ج19، ص: 51

8. «وسائل الشيعه»453:8 کتاب الصلوه،ابواب الصلوه المسافر، باب1،حديث13، و باب4، حديث4

9. همان، باب1، حديث6

10.« الباب شرح الکتاب» ج1، ص 186

11. «وسائل الشيعه»454:8 کتاب الصلوه،ابواب الصلوه المسافر، باب1،حديث14

12. همان، حديث 15

13. «سرائر» ج1، ص328

14.«لسان العرب» ج3، ص 86 و «الوافي» ج12 ص 482

15. «وسائل الشيعه»453:8 کتاب الصلوه،ابواب الصلوه المسافر، باب1،حديث7

16. همان، حديث11و12

17. رواياتي مانند روايات زير به کفايت مسافت تلفيقي دلالت مي کنند: محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن جميل بن دراج عن زراره بن اعين قال سالت ابا عبد الله (ص)عن التقصير فقال بريد ذاهب و بريد جايي و كان رسول الله صلي الله عليه و آله اذا اتي ذبابا قصر و ذباب علي بريد و انما فعل ذلك لانه اذا رجع كان سفره بريدين ثمانيه فراسخ«وسائل الشيعه461:8 کتاب الصلوه،ابواب الصلوه المسافر، باب2،حديث13و14»

18. «وسائل الشيعه»458:8 کتاب الصلوه،ابواب الصلوه المسافر، باب2،حديث5

محمد بن الحسن بإسناده عن سعد عن محمد بن الحسين بن الخطاب عن جعفر بن يسير عن حماد بن عثمان عن محمد بن النعمان عم اسماعيل بن الفضل قال سألت أبا عبدالله (ع) عن التقصير فقال في أربعه فراسخ

19. «وسائل الشيعه»464:8 کتاب الصلوه،ابواب الصلوه المسافر، باب3،حديث5

محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن سعد عن أبي جعفر  عن الحسن بن علي بن فضال عن معاويه بن عمار قال قلت لأبي عبدالله(ع) في کم أقصر الصلاه فقال في بريد ألا تري أن أهل مکه- إذا خرجوا إلي عرفه کان عليهم التقصير

20. «وسائل الشيعه»464:8 کتاب الصلوه،ابواب الصلوه المسافر، باب2،حديث3

محمد بن الحسن بإسناده عن الحسين بن سعيد عن فضاله عن حماد عن أبي أسامه زيد الشحام قال سمعت أبا عبدالله(ع) يقول يقصر الرجل الصلاه في مسيره اثني عشر ميلا

21. «وسائل الشيعه»456:8 کتاب الصلوه،ابواب الصلوه المسافر، باب2،حديث1

22. همان،باب1، حديث15

23. همان، باب2، حديث16

24.«مجمع البحرين» ج3ص13

25. سوره نساء: 4، آيه 102

26. لاحظ في أقوال العامه بالنسبه إلي تحديد المسافه:« عمده القاري» ج3 ص 531 و«المجموع للنوري» ج4 ص 325. و قد نقلها المحقق البحراني في« الحدائق» ج11 ص296

27. « مجمع البحرين» ج5 ص 467،« المنجد» ص782 مادة ميل و

28.« کفايه الأحکام» ج1 ص156

29.« منتهي» ج6 ص 335

30.« مدارک الأحکام» ج4 ص430

31. «شرائع الإسلام» ج1 ص122

32.« سرائر » ج1 ص 328

33.«غنيه النزوع» ص74

34.« القاموس المحيط» ج4،ص53

35.« المصباح» ج2 ص155

36. «وسائل الشيعه»460:8 کتاب الصلوه،ابواب الصلوه المسافر، باب2،حديث13

37. «وسائل الشيعه»460:8 کتاب الصلوه،ابواب الصلوه المسافر، باب2،حديث16

38.« العروه الوثقي» ج2 ص 113

39.« کتاب الصلوه» ص 589

40. همان ص 590

41. «وسائل الشيعه»460:8 کتاب الصلوه،ابواب الصلوه المسافر، باب2،حديث16

42. همان، حديث 13

43. « القاموس المحيط» ج4 ص53 مادة: مال.

44.«صلوه المسافر» ص 31

45. «وسائل الشيعه»460:8 کتاب الصلوه،ابواب الصلوه المسافر، باب2،حديث13

46. قبلا به تعدادي از آنها اشاره شد.

47. «وسائل الشيعه»460:8 کتاب الصلوه،ابواب الصلوه المسافر، باب2،حديث16

48.« موسوعه الامام الخويي» ج20 ص 28و 29

49.« الفتاوي الواضحه» باب صلوه المسافر.

50.« رفيق الطلاب» ج4. ص189.

51.« الأوزان و المقادير» ص 132

52.« البدر الزهرا» ص141

53. همان

54. «وسائل الشيعه»464:8 کتاب الصلوه،ابواب الصلوه المسافر، باب3،حديث5و6

55. «وسائل الشيعه»454:8 کتاب الصلوه،ابواب الصلوه المسافر، باب1،حديث12

56. «وسائل الشيعه»461:8 کتاب الصلوه،ابواب الصلوه المسافر، باب2،حديث15

57. «وسائل الشيعه»460:8 کتاب الصلوه،ابواب الصلوه المسافر، باب2،حديث13

58. «وسائل الشيعه»468:8 کتاب الصلوه،ابواب الصلوه المسافر، باب4،حديث1

59. «وسائل الشيعه»463:8 کتاب الصلوه،ابواب الصلوه المسافر، باب3،حديث1

60. «وسائل الشيعه»465:8 کتاب الصلوه،ابواب الصلوه المسافر، باب3،حديث8

61. «وسائل الشيعه»464:8 کتاب الصلوه،ابواب الصلوه المسافر، باب3،حديث4

62. «وسائل الشيعه»464:8 کتاب الصلوه،ابواب الصلوه المسافر، باب3،حديث7

63.«مرءاه الحرمين» ج1، ص340و341

64. ايشان از دوستان استاد بزرگوار، حاج آقا شهيدي هستند که به در خواست ايشان اين مسافت را با ماشين اندازه گرفته، نتيجة آن را تلفني گزارش کرده اند.

65. اين مطلب را نويسنده به صورت شفاهي از ايشان شنيده است.

منبع: نشريه «تا اجتهاد»، نشريه داخلي مدرسه فقهي امام محمد باقر (ع) سال اول، پيش شماره دوم، بهار 1391، صص 35-50